فروشندگی ممکنه به ظاهر کار سختی به نظر بیاد، و در واقع همینطوره. یه تحقیق نشون داده که بیشتر فروشندههای حرفهای هر هفته بیشتر از ۴۰ ساعت کار میکنن. خیلیها از فروشندهها معتقدن که شغلشون چالشبرانگیزه و حدود نصفشون میگن که زندگیشون پر از استرسه. جالبه که بیش از یک سومشون هم گفتن که کارشون تاثیر منفی روی زندگی شخصیشون گذاشته.
حالا وقتی که یه فروشنده هوش هیجانی نداشته باشه، این استرس بیشتر از همیشه بهش آسیب میزنه. بدون هوش هیجانی، فروشندهها به سختی میتونن خودشون رو توی کار با انگیزه و امیدوار نگه دارن. واقعیت اینه که موفقیت توی فروش، مخصوصاً توی شرایط استرسزا، بدون هوش هیجانی بالا تقریباً غیرممکنه. خیلی از تحقیقات نشون داده که هوش هیجانی، یه ویژگی خیلی مهمه که فروشندههای حرفهای رو از بقیه جدا میکنه.
برای اینکه بتونی هوش هیجانی خودت رو بسنجی، میتونی یه تست رایگان هوش هیجانی انجام بدی تا بفهمی تو کنترل احساساتت چقدر قوی هستی و کجاها نیاز به تقویت داری.
حالا هوش هیجانی توی فروش یعنی چی؟
هوش هیجانی توی فروش یعنی اینکه یه فروشنده بتونه احساسات خودش و مشتریهاش رو خوب بشناسه و باهاشون درست و همدلانه برخورد کنه. در واقع، هوش هیجانی به این معنیه که شما بتونی با مشتری ارتباطی عمیقتر برقرار کنی و توی موقعیتهای حساس، حس و حال مشتری رو درک کنی و بر اساس اون، کار درست رو انجام بدی.
این توانایی بهت کمک میکنه که از طیف مختلفی از احساسات برای ایجاد رفتار مناسب استفاده کنی و توی رسیدن به اهدافت موفق بشی. مثلاً، اگه مشتری بودی، دوست داشتی یه فروشنده خوب بهت گوش بده، نگرانیهات رو بفهمه و قبل از اینکه محصولی رو بفروشه، نیازهای تو رو درک کنه.
یه فروشنده با هوش هیجانی بالا، مشکل مشتری رو خوب درک میکنه و صادقانه توضیح میده که محصولش چطور اون مشکل رو حل میکنه. مثلاً فرض کن یه نفر دنبال یه راهحل ساده برای درست کردن قهوه توی خونه باشه، و تو به عنوان فروشنده بهش یه دستگاه قهوهساز معرفی میکنی که دقیقاً نیازش رو رفع میکنه. اینجا نکته اینه که بدون اغراق، بهش بگی این دستگاه چطور کارش رو راه میندازه و بذاری خودش تصمیم بگیره.
در نهایت، موفقیت توی فروش، همونطور که گفتیم، ارتباط مستقیمی با هوش هیجانی داره. پس بهتره روی این مهارت کار کنی تا هم خودت راحتتر باشی و هم مشتریها راضیتر.
خیلی از کارشناسا روی این موضوع تاکید دارن که هوش هیجانی برای موفقیت توی کسبوکار مهمتر از بهره هوشی (IQ) هست. یعنی اگه IQ شما 180 هم باشه ولی نتونی با آدمها همدلی کنی، احتمالاً فروشنده موفقی نخواهی بود. اما خبر خوب اینه که هوش هیجانی بر خلاف IQ، قابل یادگیری و تقویت کردنه. با کمی تمرین و صبر میتونی اون رو به طور قابلتوجهی بالا ببری.
هوش هیجانی چقدر میتونه توی فروش تأثیر بذاره؟
بر اساس یه تحقیق که توی یه شرکت دارویی انجام شد، اون فروشندههایی که تونستن هوش هیجانی خودشون رو ۱۸ درصد تقویت کنن، به طور میانگین ۱۲ درصد درآمد بیشتری به دست آوردن. یعنی این کار میتونه برای هر شرکتی، از جمله شرکت شما، موثر باشه.
همونطور که گفتیم، هوش هیجانی مستقیماً روی فروش تأثیر داره، پس خیلی مهمه که بدونی چطور ازش توی تماسها و مذاکرات فروش استفاده کنی. برای این کار، هوش هیجانی رو به پنج بخش تقسیم میکنیم:
- انگیزه
- خودآگاهی
- خودتنظیمی
- آگاهی اجتماعی
- مدیریت ارتباطات
چطور هوش هیجانی رو تقویت کنیم؟
1. شناخت احساسات خودت و تاثیر اون روی فروش اولین قدم برای تقویت هوش هیجانی توی فروش اینه که احساسات خودت رو بهتر بشناسی. اینکه چقدر خودآگاه باشی، تاثیر مستقیم روی تصمیمات مشتری داره. اگه بتونی احساسات خودت رو بشناسی و بفهمی چطوری این احساسات روی مشتری تاثیر میذارن، شانس بیشتری داری که معاملههای خوبی رو انجام بدی.
یه لحظه چشماتو ببند و به آخرین تماس فروشی که داشتی فکر کن. اون موقع چه احساسی داشتی؟ آیا مشکلات شخصی یا کاری روی حالت تاثیر گذاشته بود؟
همهمون توی زندگی با چالشها و استرسهای مختلفی روبهرو هستیم که روی حالت روحیمون اثر میذاره. پس، خیلی مهمه که اول وضعیت روحی خودت رو بسنجی و ببینی چطور روی ارتباطات کاریت اثر میذاره.
یه راه ساده برای این کار، اینه که به واکنش مشتریات توجه کنی. مثلاً، اگه توی آخرین تماست پر انرژی و گرم صحبت کردی، آیا مشتری هم با شور و اشتیاق جواب داد؟
از اون طرف، اگه توی تماس احساس خستگی کردی، آیا مشتری هم سعی کرد سریع تماس رو تموم کنه؟
اگه روی احساسات خودت تمرکز کنی و ببینی مشتری چطور بهشون واکنش نشون میده، آگاهی بیشتری به دست میاری. هرچی آگاهیت بیشتر بشه، بهتر میتونی رابطهت رو با مشتری مدیریت کنی و روی تصمیمگیریش اثر بذاری.
مثال:
فرض کن یه روز خیلی خستهای و زنگ میزنی به یه مشتری، صدات نشون میده که اصلاً انرژی نداری. مشتری هم خیلی سریع مکالمه رو جمع میکنه و بهت میگه “باشه بعداً صحبت میکنیم.” حالا اگه تو همون تماس با انرژی و انگیزه بودی، ممکن بود مشتری هم باهات بیشتر صحبت کنه و حتی به خرید هم فکر کنه.
در کل، شناخت احساسات و کنترل اونها میتونه کلی روی فروش و روابط کاریت تاثیر بذاره.
۲. توانایی کنترل خود در هوش هیجانی؛ راز هوش هیجانی در فروش اینجاست!
خودکنترلی یعنی اینکه بتونی احساسات و هیجانات خودت رو مدیریت کنی تا از بروز مشکلات و تأثیر منفی بر روی دیگران جلوگیری کنی. این مهارت مشخص میکنه که چقدر میتونی خودت رو با شرایط مختلف وفق بدی و با تغییرات محیطی هماهنگ بشی.
از اونجایی که شرایطی که با مشتریها پیش میاد معمولاً قابل پیشبینی نیست، داشتن این توانایی کمک میکنه که کمتر واکنشهای منفی نشون بدی و بهجای اون رفتار بهتری داشته باشی تا بتونی معاملهها رو به سرانجام برسونی.
فرض کن تو یه فروشگاه هستی و مشتری به خاطر یه اشتباه در قیمت ناراحت شده. اگه بتونی خودت رو کنترل کنی و بهجای اینکه عصبانی بشی، با آرامش به نگرانیهای مشتری گوش بدی و مشکلش رو حل کنی، نهتنها مشتری رو راضی میکنی، بلکه احتمال اینکه دوباره برگرده و خرید کنه هم خیلی بیشتر میشه.
خودتنظیمی یا همون نظم دادن به احساسات در محیط کار یعنی اینکه بتونی حس و حالت رو به شکلی هدایت کنی که به هدفهایی که داری برسی.
کنترل کردن احساسات توی محل کار شاید به نظر راحت بیاد، ولی واقعاً اینطور نیست! هممون روزهایی داشتیم که یا خیلی بیحوصله بودیم، یا از اول روز همه چیز بهم ریخته بود. اما اگر بتونی یه نظم و روال خوب برای احساساتت بسازی، میتونی از شر حسهای منفی خلاص بشی و راحتتر با مشتریات ارتباط بگیری.
مثلاً یکی از کارایی که خیلی کمک میکنه، اینه که برای روزت برنامهریزی کنی. توی مجلههای معروف مثل فوربز به این اشاره کردن که افراد موفق معمولاً یه روتین صبحگاهی قوی دارن. این برنامه شامل چیزایی مثل:
- بیدار شدن در ساعت مشخص هر روز
- ورزش کردن یا مدیتیشن
- صبحانه خوردن با خانواده
- خوندن یه مطلب جدید و یاد گرفتن چیزی تازه
- نوشتن یه لیست از کارای روزانه
پس بهتره روزت رو با انرژی مثبت شروع کنی و یه برنامهریزی درست و حسابی هم برای بقیه روزت داشته باشی. اینطوری هوش هیجانیات تقویت میشه و بهتر میتونی توی فروش عمل کنی.
۳. انگیزه و انرژیات رو از کجا میگیری؟
یه فروشنده موفق، انرژی و انگیزهش ارتباط نزدیکی با هم دارن. بری فاربر، کارشناس فروش حرفه ای، میگه که سطح انرژی یه فروشنده مستقیماً به انگیزهش بستگی داره. اما این انرژی از کجا میاد؟
انگیزههایی که از هیجان لحظهای نشأت بگیرن، شاید خیلی زود خاموش بشن. باید به دنبال انگیزههای بلندمدت و پایدار باشی.
یه لحظه فکر کن! چرا داری این کار رو انجام میدی؟ آیا واقعاً از کارت لذت میبری؟ همکارات خوب هستن؟ محیط کارت دوستداشتنیه؟ یا از اینکه به هدفهای چالشی برسی کیف میکنی؟
وقتی بفهمی چرا داری این کار رو انجام میدی، میتونی یه انگیزه قوی و همیشگی پیدا کنی که تو رو به سمت موفقیتهای بزرگتر هدایت کنه. و اینجاست که اهمیت هوش هیجانی توی فروش برات واضحتر میشه.
۴. مشتریهاتو حفظ کن!
آخرین بخش از هوش هیجانی توی فروش، مهارت تنظیم مقررات اجتماعی و آگاهی اجتماعی هست. این یعنی اینکه حس مشتری رو بفهمی و بدونی چطور باید باهاشون برخورد کنی. وقتی این دو مهارت رو تقویت کنی، نهتنها فروش بهتری خواهی داشت، بلکه مشتریهاتم بهت وفادار میمونن.
توی تماسهات تا حالا دقت کردی که مشتریها چه واکنشی به حرفات نشون میدن؟ تا به حال احساس کردی که مشتری میخواد تماس رو زود تموم کنه؟ اگه پیشنهادت رو رد کرده، دلیلش رو فهمیدی؟
این مهارتها باعث میشه که بتونی خودت رو جای مشتری بذاری و از دید اون به ماجرا نگاه کنی. وقتی احساسات مشتری رو درک کردی، با کمک آگاهی اجتماعی میتونی اون رابطه رو حفظ کنی.
مثلاً بهجای اینکه دائم از خودت و محصولت بگی، بیشتر روی نیازهای مشتری تمرکز کن. سوالاتی بپرس که بتونه فکر کنه و باهات درگیر بشه. اینطوری حتی بعد از مکالمه هم در ذهنش باقی میمونی و شانس داری که دوباره بهت مراجعه کنه.
فرض کن توی آخرین تماسی که داشتی، سرحال و پرانرژی بودی و با شور و شوق از محصولت حرف میزدی. احتمالاً مشتری هم با انرژی بهت جواب داده و مشتاق بوده بیشتر بشنوه. اما برعکسش رو هم تصور کن. اگه بیحوصله و خسته با مشتری حرف بزنی، اونم سریع میخواد مکالمه رو تموم کنه. پس یادت باشه که انرژی و هوش هیجانی در فروش روی مشتری تأثیر مستقیم داره!
آیا میتونیم هوش هیجانی در فروش رو تقویت کنیم؟
هوش هیجانی در فروش یکی از اون مهارتهاییه که توی دنیای کار خیلی طرفدار داره و بهت کمک میکنه که هم احساسات خودت رو بشناسی و هم بتونی مدیریتشون کنی. شاید بعضیها بهطور طبیعی هوش هیجانی بالایی داشته باشن، ولی خوشبختانه این مهارت قابل یادگیری و تقویت هم هست. اگه میخوای هوش هیجانیت رو بالا ببری، چند تا روش خوب هست که میتونی ازشون استفاده کنی:
- بهجای واکنش سریع، درست فکر کن و جواب بده
وقتی یه مشکلی پیش میاد، طبیعیه که آدم عصبانی بشه و بخواد سریع یه واکنش نشون بده. اما کسایی که هوش هیجانی بالایی دارن، تو این لحظات کنترل بهتری دارن. بهجای اینکه از کوره در بری و یه حرف یا حرکت عجولانه بکنی، یه لحظه مکث کن، آروم شو و درست فکر کن. بعدش تصمیم بگیر که چطور میخوای جواب بدی. اینجوری هم تصمیمات بهتری میگیری و هم کاری نمیکنی که بعداً ازش پشیمون بشی.
- خوب گوش بده، نه فقط بشنو
شنیدن و گوش دادن زمین تا آسمون فرق دارن! وقتی فقط میشنوی، خیلی از چیزا رو از دست میدی. ولی وقتی واقعاً گوش میدی، میفهمی طرف مقابل چی داره میگه، به حرفاش دقت میکنی و حتی از روی حالت صورت و بدنش هم یه سری چیزا رو میفهمی. این باعث میشه که سوءتفاهمی پیش نیاد و طرف مقابل هم حس کنه که بهش احترام میذاری.
فرض کن دوستت اومده یه چیزی تعریف کنه. اگه فقط سر تکون بدی و بگی «آره، آره» ولی حواست نباشه، آخرش هم خودت گیج میشی هم اون فکر میکنه بهش اهمیت ندادی. اما اگه با دقت بهش گوش بدی، متوجه حرفاش میشی و شاید حتی بتونی راهنماییش هم بکنی.
- اجتماعی و دوستانه باش
لبخند بزن و همکاراتو تایید کن. حضور مثبتی داشته باش و سعی کن آدمی باشی که بقیه از بودن کنارش لذت میبرن. مهارتهای اجتماعی خوب داشته باش و بدون چطور با دیگران ارتباط بگیری. یکی از نشونههای کسایی که هوش هیجانی بالایی دارن اینه که توی ارتباطات اجتماعی عالی هستن و میدونن چطور با افراد مختلف کنار بیان.
فرض کن یکی از همکارات یه پروژه رو خیلی خوب انجام داده، اگه بری بهش بگی «دمت گرم! عالی کار کردی»، نهتنها روزشو میسازی، بلکه یه رابطه مثبت و دوستانه باهاش برقرار میکنی. اینجوری محیط کارت هم برات لذتبخشتر میشه.
چطور هوش هیجانی در فروش کار میکنه؟
خیلی از فروشندهها فکر میکنن که کارشون فقط به منطق و دلیل آوردن برای مشتری بستگی داره. اما واقعیت اینه که اگر احساسات و جو احساسی مشتری رو نادیده بگیرن، احتمالاً به نتیجهی خوبی نمیرسن.
جالب اینجاست که یک رشته تحصیلی به نام «اقتصاد رفتاری» وجود داره که دقیقاً به همین موضوع میپردازه. این رشته بررسی میکنه چطور احساسات، مسائل روانشناختی و فرهنگ—که خیلی وقتها منطقی نیستن—میتونن روی تصمیمات اقتصادی افراد تأثیر بذارند.
با این حساب، میشه گفت فروشندههایی که احساسات مشتریهاشون رو بهتر درک میکنن، معمولاً فروش موفقتری دارن.
فرض کن یک نماینده فروش هر روز تقریباً ۵۲ تماس برای فروش محصول یا خدماتش برقرار میکنه. حالا فکر کن که تقریباً ۷۰ درصد این تماسها با جواب «نه» مواجه میشه! این یعنی هر روز چندین بار رد میشه و این خیلی میتونه خستهکننده باشه.
حالا اگر فروشندهای نتونه خودش رو با این شرایط وفق بده و به راحتی از کارش ناامید بشه، خیلی زود از کارش کنار میره. برعکس، اگر کسی که هوش هیجانی بالایی داره بتونه این موقعیتهای سخت رو مدیریت کنه و احساسات خودش رو کنترل کنه، احتمالاً میتونه با مشتریها بهتر ارتباط برقرار کنه و در کارش پیشرفت کنه.
نتیجهگیری: بهطور خلاصه، فروشندههایی که میدونن چطور احساسات مشتریها رو بفهمن و باهاشون ارتباط برقرار کنن، شانس بیشتری برای موفقیت دارن. اگه میخوای تو فروش موفقتر باشی و بهتر بتونی با مشتریها ارتباط بگیری، یاد گرفتن هوش هیجانی تو دورههای آموزش کارشناس فروش و دوره دیجیتال مارکتینگ برای مدیران در پلتفرم دالب خیلی به دردت میخوره! این دورهها بهت کمک میکنه بفهمی چطور احساسات خودت و مشتری رو بهتر مدیریت کنی و تو موقعیتهای مختلف فروش تصمیمهای درست بگیری. با یادگیری هوش هیجانی میتونی ارتباط قویتری با مشتریهات بسازی و اعتماد بیشتری جلب کنی. خلاصه، اگه میخوای تو فروش بدرخشی و مشتریهای بیشتری رو جذب کنی، این دورههای دالب رو از دست نده، خیلی کمکت میکنه!
چطور هوش هیجانیمون رو برای فروش بالاتر ببریم؟
گوردن تردگولد، کارآفرین معروف و مشاور بازرگانی، چند تا نکته ساده ولی کارآمد برای تقویت هوش هیجانی توی فروش داره:
- گوش دادن بیشتر، صحبت کردن کمتر: سعی کن حداقل دو برابر بیشتر از اینکه صحبت کنی، گوش بدی. این کار بهت کمک میکنه بهتر نیازهای مشتری رو بفهمی.
- جواب درست بده، واکنش نده: وقتی که موقعیتی پیش میاد، به جای اینکه سریع واکنش نشون بدی، کمی فکر کن و جواب بده. این باعث میشه آرامش بیشتری داشته باشی.
- به جای طرف مقابل قرار بگیر: سعی کن خودت رو جای مشتری بذاری. اینطوری میتونی بهتر بفهمی چه احساسی داره و چه چیزی میخواد.
- اگر اشتباهی کردی، عذرخواهی کن: اگر در موقعیتی خطا کردی، به راحتی عذرخواهی کن. عذرخواهی نشونهی اعتماد به نفس توئه و نباید ازش بترسی.
- گفتگو رو قطع نکن: وقتی کسی صحبت میکنه، اجازه بده تمام حرفش رو بزنه. قطع کردن صحبتش یا عوض کردن موضوع میتونه نشوندهندهی عدم احترام باشه.
- انتقاد رو بپذیر: بگذار دیگران نظرشون رو درباره محصولت بگن. مهم نیست چقدر نظرشون با تو فرق داره، چون این باعث میشه بتونی خودت رو بهتر کنی.
- همدلی کن: سعی کن احساسات دیگران رو درک کنی، اما مراقب باش که خودت هم زیاد درگیر نشی. این باعث میشه از دنیای احساسی دور نشی.
- فضای مثبت بساز: سعی کن جوری فضا رو پیش ببری که مشتری احساس راحتی و آرامش داشته باشه. اینطوری توی مذاکرات یا ارائهها بهتر عمل میکنه.
- درخواست کن نه دستور بده: وقتی چیزی رو میخوای، طوری بگو که حس کنه درخواسته. اینکار باعث میشه بیشتر بهت توجه کنه.
- تشویق و تحسین کن: هر وقت میتونی، طرف مقابل رو تحسین کن. این کار باعث میشه احساس خوبی پیدا کنه و ارتباط بهتری باهات برقرار کنه.
فرض کن داری با یک مشتری صحبت میکنی. اگر او نظر منفی درباره محصولت داره، به جای اینکه از خودت دفاع کنی، بگو: «متوجهام که چه احساسی داری. میتونی بیشتر بگی چرا اینطور فکر میکنی؟» این باعث میشه احساس کنه که به نظراتش اهمیت میدی و باهاش همدلی میکنی.
تواناییهای کلیدی در هوش هیجانی
کنجکاوی: این ویژگی باعث میشود فروشنده بیشتر گوش کند و سوالهای مناسبی بپرسد. نتیجه؟ اطلاعات دقیقتری از مشتری میگیرد. مثلاً، بهجای اینکه فقط بپرسید “چند تا میخواید؟”، میتونید بپرسید “چه ویژگیهایی برای شما مهمتره؟” اینطوری میتونید بهتر نیازهای مشتری رو درک کنید.
انعطافپذیری: این ویژگی کمک میکند تا فروشنده در موقعیتهای سخت، مثل زمانی که مشتری درخواستش را رد میکند، ناامید نشود و به کارش ادامه دهد. مثلاً اگر مشتری بگه “نه، نمیخوام”، بهجای اینکه دلسرد بشید، میتونید بپرسید “مشکلتون چیه؟ شاید بتونم کمک کنم.”
خوب گوش دادن: این مهارت نیاز به تمرکز زیادی داره. وقتی واقعا به مشتری گوش میدید، میتونید راهحلهای مناسبی ارائه بدید. مثلاً اگر مشتری از مشکلاتش در استفاده از یک محصول صحبت میکنه، به حرفاش گوش بدید تا بتونید بهترین راهحل رو بهش پیشنهاد بدید.
مدیریت استرس: تکنیکهای مختلفی برای کنترل استرس وجود داره که به فروشنده کمک میکند در موقعیتهای پرتنش بهتر عمل کنه. مثلاً، قبل از یک تماس مهم میتونید چند نفس عمیق بکشید یا چند دقیقه مدیتیشن کنید تا آرامش بیشتری داشته باشید.
مدیریت ارتباط: این مهارت به شما کمک میکند تا ارتباطات موثر و هدفمندی برقرار کنید، اختلافات رو مدیریت کنید و روی دیگران تاثیر بگذارید. مثلاً، وقتی با مشتری در مورد مشکلاتش صحبت میکنید، بهجای اینکه فقط نظرتون رو بگید، اول به احساساتش گوش بدید و بعد نظر خودتون رو مطرح کنید.
مثال:
فرض کنید شما در حال فروش یک نرمافزار جدید هستید. اگر با کنجکاوی سوال کنید که “آیا نرمافزار قبلی شما مشکلاتی داشته؟” و به دقت به پاسخ مشتری گوش دهید، میتوانید نیازهای واقعی او را درک کنید. اگر مشتری بگه “خیلی پیچیده است و نمیدونم چطور ازش استفاده کنم”، شما میتوانید با انعطافپذیری بگید “بله، خیلیها این مشکل رو داشتن. بزارید به شما نشون بدم چطور راحتتر میتونید ازش استفاده کنید.”
به این ترتیب، شما نه تنها فروش بهتری خواهید داشت، بلکه ارتباط مثبتی با مشتری برقرار میکنید.
فروش احساسی چیست؟
فروش احساسی نوعی از بازاریابی است که بیشتر روی احساسات مشتری تمرکز دارد تا بر منطق. هدف این روش این است که با ایجاد احساسات مثبت در مشتری، او را به خرید محصول ترغیب کند. برای مثال، وقتی شما نام برندتان را بهگونهای انتخاب میکنید که یادآور حس خوب یا خاطرهای خوش باشد، یا وقتی لوگویی طراحی میکنید که در ذهنها باقی بماند، در واقع دارید روی احساسات مشتری کار میکنید. همچنین، بستهبندی جذاب و منحصر به فرد میتواند واکنشهای احساسی زیادی را در مشتریان شما ایجاد کند.
به کمک این احساسات، شرکتها میتوانند فروششان را افزایش دهند و روابطی پایدار با مشتریان خود بسازند. طبق تحقیقات نورومارکتینگ، کمپینهایی که فقط روی احساسات تمرکز دارند، تقریباً دو برابر موفقتر از کمپینهایی هستند که فقط منطق را در نظر میگیرند (به ترتیب ۳۱٪ در مقابل ۱۶٪).
هوش هیجانی در بازاریابی چه نقشی دارد؟
هوش هیجانی در بازاریابی به این معناست که شما میدانید چگونه احساسات و حالات مشتری را درک کنید و از آن برای معرفی برند یا محصول استفاده کنید. این یعنی وقتی برندتان را معرفی میکنید، باید مطمئن شوید که در مکان و زمان مناسب به مشتریان اطلاعات میدهید و حس خوبی به آنها منتقل میکنید.
تصور کنید شما صاحب یک برند عطر هستید. اگر در تبلیغ خود به داستانی احساسی بپردازید، مثلاً در مورد عشق و یادآوری لحظات خوب با یک شخص خاص، مشتریان به احتمال زیاد به این احساسات پاسخ مثبت خواهند داد. این روش به آنها کمک میکند تا عطر شما را نه فقط بهعنوان یک محصول، بلکه بهعنوان یک تجربه احساسی به خاطر بسپارند.
به این ترتیب، شما نه تنها عطر میفروشید، بلکه یک احساس و خاطره هم میفروشید که مشتریان با آن ارتباط برقرار میکنند.