اسمهای دیگهای هم برای برند بوک استفاده میشه، مثلاً میتونیم بهش بگیم راهنمای برند (Brand Guide)، یا دفترچه هویت برند (Brand Identity Book)، یا حتی دفترچه استایل (Style Guide). همه اینها یک مفهوم کلی رو دارن و به شما کمک میکنن برندتون رو درست و یکنواخت به بقیه معرفی کنین.
البته هیچ قانون خاصی وجود نداره که برندبوک حتماً باید کامل و جامع باشه و همه استانداردها رو توی یک کتابچه بیاره. محتوای هر برندبوک میتونه بسته به نیاز و هدف شرکت فرق کنه. مثلاً شاید یه برند روی هویت بصری تمرکز بیشتری داشته باشه و برند دیگه روی استانداردهای ارتباطی.
پیشنهاد ما اینه که اگر میخواین یه برند بوک خوب داشته باشین، همه چیز رو توش بیارین. از ارزشهای اصلی برند گرفته تا زبان ارتباطی و حتی جزئیات طراحی. اینجوری همه کارکنان از همون اول با همه جنبههای برند آشنا میشن و میدونن چه استانداردهایی رو باید رعایت کنن.
میشه برندبوک رو یه جور نقشه راه دونست. این نقشه به همه، از تیم داخلی گرفته تا شرکای تجاری، نشون میده که برند شما چی میخواد بگه و چطور باید رفتار کنه. اگه مدیر برند یا بازاریابی هستین، بهتره که با ساختن برندبوک آشنا بشین. ما اینجا قراره درباره اجزای اصلی برندبوک، مراحل ساختش و چند نمونه الهامبخش براتون توضیح بدیم.
مثلاً فکر کنین شما یه کافه دارین و قراره یه برند بوک براش بسازین. توی این کتابچه برند مشخص میکنین که لوگوی کافهتون چطوریه، رنگهای اصلی چی هستن و حتی اینکه توی شبکههای اجتماعی چطور باید با مخاطبها صحبت کنین تا همه چیز یکنواخت و حرفهای باشه.
برند بوک یا کتابچه برند چیست؟
برند بوک یه راهنمای کامل برای نمایش درست برند شماست که هر چیزی که مربوط به برندتون میشه رو پوشش میده؛ از استراتژیهای برندینگ، فونت، رنگها، لحن صحبت برند تا جزئیات کوچیکتر مثل لوگو و شعار. در واقع، برندبوک به شما کمک میکنه که برندتون همیشه یکپارچه و درست به مخاطبها نشون داده بشه.
چه کسایی از برند بوک استفاده میکنن؟
برند بوک رو برای مشتریها نمینویسین، بلکه برای همه کسایی که به نحوی با برندتون سروکار دارن، مثل همکارها، کارکنای فعلی و آیندهتون تهیه میکنین. این راهنما برای همهی بخشها مفیده؛ از تیم بازاریابی و برندینگ گرفته تا طراحای گرافیک و وب، و حتی شرکتهای تبلیغاتی که باهاتون کار میکنن.
چه کسایی کتابچه برند رو مینویسن؟
معمولاً تیم بازاریابی و برندینگ مسئولیت نوشتن کتابچه برند رو دارن، ولی گاهی مشاوران بازاریابی یا شرکتهای متخصص بیرونی هم کمک میکنن تا استانداردها بهتر و کاملتر تدوین بشن. این کار باعث میشه که با دید بازتر و تخصصیتری به هویت برندتون نگاه بشه.
چرا برند بوک مهمه؟
برند بوک باعث میشه پیام برندتون از طریق همهی کانالهای ارتباطی یکدست و منظم به مخاطبها منتقل بشه. این کار به شما کمک میکنه تا همهی بازاریابی محتوا بصری و ارتباطی برندتون همخوانی داشته باشه و برندتون همیشه درست و با هویتی مشخص دیده بشه.
اگر این راهنما رو نداشته باشین، هر کسی توی شرکت ممکنه بنا به سلیقهی شخصی خودش رفتار کنه، و در نتیجه بهجای اینکه برند شما نمایش داده بشه، شخصیت افراد دیده میشه. برند بوک تضمین میکنه که همه چیز هماهنگ باشه و به هویت برندتون ضربه نخوره.
مثلاً فرض کنین شما یه شرکت تولیدی لباس دارین و میخواین همه طرحها و ارتباطات برندتون همخوانی داشته باشه. کتابچه برند به شما کمک میکنه که حتی وقتی با یه شرکت تبلیغاتی همکاری میکنین، اونها هم بدونن باید چی کار کنن و چطور با مخاطبها ارتباط برقرار کنن تا همه چیز درست و یکپارچه باشه.
برند بوک شامل چه بخشهایی میشه؟
خب حالا که فهمیدین برند بوک چیه و چرا مهمه، بیایین به اجزای اصلیش نگاه کنیم:
- درباره برند (An About Section): این بخش توی اول برند بوک قرار میگیره و توضیح میده که برند شما چی کار میکنه و چه هدفهایی داره. اینجا جای خوبیه تا داستان برندتون رو تعریف کنین و مخاطبها رو با اصل و پایه کسبوکارتون آشنا کنین. میتونین از تصاویر، ویدیو یا حتی انیمیشنهای کوتاه برای جذابتر شدنش استفاده کنین.
- دستورالعملهای بصری (Visual Guidelines): این بخش شامل تمام جزئیات بصری برند مثل لوگو، رنگها، تایپوگرافی و نحوه استفاده از اونهاست. به کمک این بخش، همه میدونن که طراحی و نمایش برند شما باید چطوری باشه.
- دستورالعملهای ارتباطی (Communication Guidelines): این بخش به لحن و نحوه ارتباط برند با مخاطبها اشاره داره. مثلاً اینکه چطور باید توی شبکههای اجتماعی یا تبلیغات صحبت کنین تا همخوانی با هویت برندتون حفظ بشه.
- ساختار برند: اگه چندین زیرمجموعه یا برند همکار دارین، توی این بخش توضیح میدین که چطور همه این برندها به هم مرتبط هستن و ساختار کلی برندتون چیه.
مثال:
فرض کنین شما یه شرکت تولید نوشیدنی دارین و توی برندبوکتون توضیح میدین که لوگوتون همیشه باید توی زمینه تیره استفاده بشه، یا رنگ اصلی برندتون باید زرد باشه تا حس انرژی و نشاط رو القا کنه. یا اینکه مینویسین لحن صحبت توی شبکههای اجتماعی باید صمیمی و پرانرژی باشه، نه رسمی و خشک. اینطوری همه کارکنان و همکارا دقیقاً میدونن که چطور باید با برندتون کار کنن.
معماری برند
معماری برند یعنی اینکه چطور یک برند، خودش و محصولاتش رو به بازار معرفی میکنه. مثل یه نقشه که مشخص میکنه برند چطور با سایر برندها و با بازار ارتباط برقرار میکنه. اگر شما فقط یه برند واحد دارید، نیازی نیست درباره این قسمت زیاد نگرانی داشته باشید.
ماموریت و اهداف برند
هر برندی، چه بزرگ چه کوچک، باید یک ماموریت و چشمانداز روشن داشته باشه. این ماموریت و چشمانداز باید بهصورت مکتوب باشه و هر چند وقت یک بار، مثلاً هر سه تا پنج سال، نیاز به بازنگری داره. این کار باید تحت نظر مدیر ارشد انجام بشه.
بیانیه ماموریت میگه که برند شما چه کاری انجام میده و بیانیه چشمانداز، آیندهی مورد نظر برند رو توصیف میکنه. این دو عنصر خیلی مهم هستند و به شما کمک میکنند تا با مشتریان ارتباط بهتری برقرار کنید و کارکنان هم از اهداف برند آگاه باشند.
حالا تو این قسمت همه چی بر میگرده به کارشناسان فروش و کارشناس توسعه فروش، اگر کارمندان شما نمی تونن تو این زمینه بهترین خودشون رو نشون بدن بهتره تو دوره کارشناس فروش پلتفرم آموزشی دالب شرکت کنن حتی شما که خودت مدیریت کسب و کارت و به عهده داری هم میتونی دوره مدیران فروش رو داشته باشی تا به کمترین هزینه به بهترین درآمد دست پیدا کنی. پس این موضوع رو دست کم نگیر و همین الان با کارشناسان دالب تماس بگیر.
مزیتهای رقابتی
در این بخش به نقاط قوت برند نسبت به رقباش پرداخته میشه. این مزیتها مشخص میکنن که برند شما چه ویژگیهایی داره که دیگران ندارن و چطور این ویژگیها رو در پیامهای برندتون به مخاطبان منتقل کنید.
پیام برند (شعار)
پیام برند باید کوتاه، ساده و قوی باشه. این پیام باید بازتابدهنده جایگاه برند و مزیتهای رقابتی اون باشه. برای مثال، اگر برند شما به تولید محصولات طبیعی معروفه، میتونید از یک شعار مثل “طبیعی، سالم، واقعی” استفاده کنید.
نام برند
نام برند یکی از ارزشمندترین داراییهای شماست. شما باید دلیل انتخاب این نام، نحوهی بیان درستش و معانیای که پشتش وجود داره رو در کتابچه برند توضیح بدید.
راهنماهای بصری
المانهای بصری شامل لوگو، رنگها و سبک عکاسی شماست. مثلاً، لوگو باید بهوضوح نشاندهنده هویت برند شما باشه. همچنین باید توضیح بدید که چه رنگهایی رو باید استفاده کنید و چه رنگهایی ممنوعه. بهعنوان مثال، اگر برند شما رنگ آبی رو بهعنوان رنگ اصلی انتخاب کرده، باید بگید که چه طیفهایی از آبی مجاز هستند.
دستورالعملهای ارتباطی
این بخش مشخص میکنه که برند شما چطور باید با مخاطبانش صحبت کنه. آیا باید دوستانه باشه یا رسمی؟ بهعنوان مثال، اگر شما یک برند تکنولوژی هستید، ممکنه بخواید با زبانی ساده و تکنیکی با مشتریان صحبت کنید، اما اگر برند شما یک برند لوکسه، شاید بهتر باشه لحن رسمیتری داشته باشید.
شخصیت برند
شخصیت برند یعنی اینکه شما برای برندتون چه صفات انسانی در نظر میگیرید. برای مثال، اگر برند شما ورزشی و پرانرژی هست، میتونید شخصیتهایی مثل “دوستانه” و “پرشور” رو انتخاب کنید.
استانداردهای نوشتاری
در این بخش، باید درباره چگونگی نوشتن محتوا و اصول دستور زبانی که باید رعایت کنید، توضیح بدید. مثلاً، چطور باید عناوین رو بنویسید یا از چه اختصاراتی استفاده کنید.
رسانههای اجتماعی
در نهایت، برای حضور در شبکههای اجتماعی، باید زمانها، نوع پستها و چگونگی تعامل با مخاطبان رو مشخص کنید. برای مثال، اگر میخواهید یک رویداد را تبلیغ کنید، باید بگید که بهترین زمان برای ارسال پست چه زمانی است.
نتیجهگیری
برای اینکه برند شما در ذهن مشتریها ماندگار بشه، علاوه بر داشتن محصول باکیفیت و خدمات خوب، باید یکپارچگی و ثبات در معرفی برندتون رو هم رعایت کنید. بنابراین، بهعنوان مدیر برند، به فکر تهیه و بهروزرسانی یک کتابچه برند باشید و از آن در تمامی فعالیتها استفاده کنید. با این کار، نه تنها به شناخت بهتر برند کمک میکنید بلکه ارتباطات قویتری با مخاطبانتان برقرار خواهید کرد.