مشاوره تلفنی

فرآیند خرید چیست؟ بررسی ۸ مرحله‌ای فرآیند خرید مشتری

فرآیند خرید چیست؟
فرآیند خرید، نقشه‌ ی راهی است که مشتری از لحظه احساس نیاز تا خرید نهایی طی می‌کند. در این مقاله جامع، ما به تشریح قدم به قدم ۸ مرحله کلیدی این فرآیند، از شناسایی مشکل و جستجوی اطلاعات گرفته تا ارزیابی پس از خرید و تبدیل شدن به یک حامی وفادار می‌پردازیم. با مطالعه این راهنما، یاد می‌گیرید چگونه با درک عمیق از رفتار مشتری، استراتژی‌ های فروش و بازاریابی خود را بهینه کرده و تجربه‌ای به یادماندنی برای خریداران خلق کنید.
فهرست مطالب

فرآیند خرید، نقشه‌ ای از مسیری است که یک مشتری از لحظه‌ی احساس نیاز تا انتخاب و خرید نهایی یک محصول یا خدمت طی می‌کند. درک این سفر ذهنی و عملی، سنگ بنای موفقیت در دنیای رقابتی امروز است. کسب‌ و کارها دیگر نمی‌توانند صرفاً محصولی را عرضه کنند و منتظر خریدار بمانند؛ آن‌ها باید فعالانه در هر پیچ و خم این مسیر، همراه مشتری باشند. این مقاله به شما کمک می‌کند تا با تشریح ۸ مرحله کلیدی، نگاهی عمیق به این فرآیند خرید مشتری بیندازید و بفهمید در ذهن مشتری شما چه می‌گذرد.

شناخت این مراحل به شما اجازه می‌دهد تا استراتژی‌ های خود را هوشمندانه‌ تر طراحی کنید، از آموزش فروش به تیم خود گرفته تا بهینه‌ سازی کمپین‌ های بازاریابی. در واقع، درک صحیح فرآیند خرید مشتری، پایه‌ی اصلی هر فعالیت تجاری موفق است.

برای تسلط کامل بر این مسیر، تنها شناخت مراحل کافی نیست؛ بلکه باید ابزارهای لازم برای تأثیرگذاری در هر مرحله را نیز بشناسید. به عنوان مثال، آموزش دیجیتال مارکتینگ به شما یاد می‌دهد که چگونه در مراحل اولیه و فاز تحقیق، توجه مشتری را به صورت آنلاین جلب کنید. گاهی ممکن است پیچیدگی‌ های مسیر مشتری به حدی باشد که نیاز به یک راهنمای متخصص داشته باشید؛ اینجاست که دریافت مشاوره فروش می‌تواند گره‌گشا باشد.

همچنین، برای اجرای دقیق استراتژی‌ ها، باید تیمی قدرتمند بسازید و فرآیندهای استخدام کارشناس فروش را بهینه کنید. در نهایت، به یاد داشته باشید که تمام این تلاش‌ها زمانی به ثمر می‌نشیند که تیم شما هماهنگ عمل کند و درک درستی از آموزش رفتار سازمانی داشته باشد تا یک تجربه یکپارچه برای مشتری در طول فرآیند خرید خلق شود.

مراحل فرایند خرید مشتری

مراحل فرایند خرید مشتری

فرآیند خرید مشتری یک خط مستقیم و ساده نیست، بلکه مجموعه‌ ای از مراحل ذهنی و عملی است که می‌تواند کوتاه یا بسیار طولانی باشد. یک خرید ساده مانند یک بطری آب، ممکن است در چند ثانیه طی شود، اما فرآیند خرید یک خانه یا یک نرم‌ افزار سازمانی می‌تواند ماه‌ ها طول بکشد.

با این حال، ساختار اصلی این سفر در ۸ گام کلیدی خلاصه می‌شود که در ادامه به تفصیل هر یک را بررسی می‌کنیم. درک این مراحل به شما کمک می‌کند تا مداخلات بازاریابی و فروش خود را دقیقاً در زمانی که مشتری به آن نیاز دارد، اجرا کنید و فرآیند خرید را به نفع برند خود پیش ببرید.

درک و شناسایی نیاز مشتری (Problem/Need Recognition)

هر فرآیند خرید با یک جرقه‌ ی اولیه آغاز می‌شود: شناسایی نیاز. این مرحله زمانی رخ می‌دهد که مشتری متوجه تفاوت میان وضعیت موجود و وضعیت مطلوب خود می‌شود. این نیاز می‌تواند توسط محرک‌ های داخلی(هرم مازلو) (مانند احساس گرسنگی، خستگی یا نیاز به پیشرفت شغلی) یا محرک‌ های خارجی (مانند دیدن یک آگهی، تعریف یک دوست یا خراب شدن یک وسیله) فعال شود.

به عنوان مثال، لپ‌تاپ قدیمی یک دانشجو به کندی کار می‌کند (وضعیت موجود) و او برای انجام پروژه‌ های دانشگاهی خود به یک دستگاه سریع‌ تر نیاز دارد (وضعیت مطلوب). این شکاف، نیاز را خلق می‌کند و اولین قدم در فرآیند خرید برداشته می‌شود.

وظیفه بازاریابان در این مرحله، کمک به مشتری برای درک و شفاف‌ سازی این نیاز است. شما باید مشکلاتی را که محصولتان حل می‌کند، به وضوح به نمایش بگذارید. این کار می‌تواند از طریق تولید محتوا، تبلیغات هدفمند یا داستان‌ سرایی انجام شود.

برای مثال، یک شرکت نرم‌ افزاری می‌تواند با انتشار مقاله‌ ای درباره چالش‌ های مدیریت پروژه در تیم‌ های دورکار، نیاز به ابزار مدیریتی خود را در ذهن مدیران تیم ایجاد کند. تمرکز بر جلب اعتماد مشتری از همین گام اول شروع می‌شود؛ اگر مشتری حس کند شما مشکل او را بهتر از خودش می‌فهمید، احتمال اینکه در ادامه مسیر با شما همراه شود، بیشتر است. کلید موفقیت در این مرحله، فعال کردن یا آشکار کردن نیازی است که شاید مشتری هنوز به طور کامل به آن آگاه نشده باشد.

یک فرآیند خرید موفق، از یک شناخت نیاز قدرتمند آغاز می‌گردد. استفاده از ابزارهای تبلیغات در گوگل و اینستاگرام می‌تواند به طور مؤثری به فعال‌ سازی این نیاز در میان مخاطبان هدف کمک کند. به علاوه، شناخت دقیق تفاوت مزیت محصول و ویژگی محصول به شما کمک می‌کند تا پیام خود را دقیقاً بر روی راه‌ حلی که مشتری به دنبال آن است متمرکز کنید، نه صرفاً لیستی از امکانات فنی.

درک و شناسایی نیاز مشتری

جستجوی مشتری برای کسب اطلاعات (Information Search)

پس از اینکه نیاز شناسایی شد، مشتری وارد فاز جستجو می‌شود. او به دنبال اطلاعاتی می‌گردد که به او در حل مشکل و رفع نیازش کمک کند. این جستجو می‌تواند در دو سطح انجام شود:

جستجوی داخلی: مشتری به حافظه و تجربیات گذشته خود رجوع می‌کند. آیا قبلاً با این مشکل مواجه شده است؟ آیا برندی را می‌شناسد که بتواند به او کمک کند؟

جستجوی خارجی: اگر جستجوی داخلی کافی نباشد، مشتری به منابع بیرونی روی می‌آورد.

این منابع عبارتند از:

  • منابع شخصی: خانواده، دوستان، همکاران. این منابع معمولاً بیشترین تأثیر را دارند.
  • منابع تجاری: وب‌سایت شرکت‌ ها، تبلیغات، فروشندگان، بروشورها. مشتری می‌داند که این منابع با هدف فروش طراحی شده‌ اند اما اطلاعات خوبی ارائه می‌دهند.
  • منابع عمومی: رسانه‌ ها، مقالات نقد و بررسی، مجلات تخصصی.
  • منابع تجربی: لمس کردن، تست کردن و استفاده آزمایشی از محصول.

در این مرحله از فرآیند خرید، وظیفه شما این است که در هر کجا که مشتری به دنبال اطلاعات می‌گردد، حضور داشته باشید. داشتن یک وب‌سایت بهینه (SEO)، تولید محتوای مفید (وبلاگ، ویدئو، پادکست)، فعال بودن در شبکه‌ های اجتماعی و تشویق مشتریان راضی به گذاشتن نظرات مثبت، همگی استراتژی‌ های کلیدی برای این مرحله هستند.

برای مثال، دانشجویی که به دنبال لپ‌تاپ جدید است، ممکن است در گوگل عبارت بهترین لپ‌تاپ برای دانشجویان مهندسی را جستجو کند، ویدئوهای نقد و بررسی در یوتیوب ببیند و از دوستان خود پرس‌وجو کند. هرچه دسترسی به اطلاعات برند شما آسان‌تر و معتبرتر باشد، شانس ورود به مرحله بعدی فرآیند خرید افزایش می‌یابد.

به کارگیری استراتژی جستجوی پولی (Paid Search) می‌تواند برند شما را در صدر نتایج جستجو قرار دهد و دسترسی مشتری به اطلاعات شما را تسریع کند. همچنین، برای ارتباط مستقیم و حرفه‌ ای، می‌توانید از ابزارهایی مانند ایمیل فروش با ChatGPT برای ارسال اطلاعات هدفمند و شخصی‌ سازی شده به مشتریانی که در این فاز هستند، بهره ببرید.

فرآیند خرید مشتری و ارزیابی گزینه‌ های مختلف

فرآیند خرید مشتری و ارزیابی گزینه‌ های مختلف

مشتری اکنون اطلاعات کافی جمع‌آوری کرده و چندین گزینه (مثلاً سه مدل لپ‌تاپ از برندهای مختلف) را پیش روی خود دارد. در این مرحله از فرآیند خرید، او شروع به مقایسه و ارزیابی این گزینه‌ها می‌کند تا بهترین انتخاب را داشته باشد. این ارزیابی بر اساس مجموعه‌ ای از معیارها صورت می‌گیرد که برای هر مشتری متفاوت است. این معیارها می‌توانند شامل قیمت، کیفیت، ویژگی‌ ها، طراحی، شهرت برند، خدمات پس از فروش و گارانتی باشند.

مشتری به هر یک از این معیارها، وزن و اهمیت خاصی می‌دهد. برای یک دانشجو، ممکن است قیمت و عمر باتری بیشترین اهمیت را داشته باشد، در حالی که برای یک گرافیست حرفه‌ای، قدرت پردازنده گرافیکی و کیفیت نمایشگر در اولویت است. کسب‌ و کار شما باید بداند که معیارهای اصلی ارزیابی در بازار هدفش چیست.

سپس باید تلاش کند تا در آن معیارهای کلیدی، برتری خود را به نمایش بگذارد. جداول مقایسه، نمایش نظرات مشتریان دیگر و ارائه شفاف مزیت‌ های رقابتی، ابزارهای قدرتمندی در این مرحله هستند. اینجاست که درک علم فروش به شما کمک می‌کند تا بدانید کدام اهرم‌ های روانشناختی می‌توانند در این ارزیابی تأثیرگذار باشند. گاهی برای تأثیرگذاری بر این انتخاب، می‌توان از اثر طعمه (Decoy Effect) استفاده کرد؛ یعنی با معرفی یک گزینه سوم که به وضوح ضعیف‌تر است، گزینه مورد نظر خود را جذاب‌تر جلوه دهید.

فرآیند خرید در این مرحله بسیار حساس است، زیرا مشتری در حال شکل‌ دهی به تصمیم نهایی خود است.

تصمیم‌ گیری مشتری برای خرید (Purchase Decision)

پس از ارزیابی دقیق، مشتری به یک جمع‌بندی می‌رسد و قوی‌ترین گزینه را انتخاب می‌کند. این مرحله، اوج فرآیند خرید و لحظه‌ ای است که مشتری تصمیم می‌گیرد بله، من این محصول را می‌خرم. اما این تصمیم هنوز قطعی نیست! دو عامل اصلی می‌توانند بین قصد خرید و خرید نهایی فاصله بیندازند:

نگرش دیگران: نظر یک فرد مهم (مانند همسر، دوست صمیمی یا یک متخصص مورد اعتماد) می‌تواند تصمیم مشتری را تغییر دهد. اگر بهترین دوست شما بگوید من تجربه خیلی بدی با این برند داشتم، احتمالاً در تصمیم خود تجدید نظر خواهید کرد.

عوامل موقعیتی پیش‌ بینی‌ نشده: اتفاقات غیر منتظره مانند از دست دادن شغل، نیاز فوری به یک هزینه دیگر یا حتی عدم موجودی کالا در فروشگاه، می‌تواند خرید را به تعویق انداخته یا به طور کامل لغو کند.

وظیفه شما در این مرحله، تسهیل فرآیند و حذف موانع است. فرآیند پرداخت باید ساده، سریع و امن باشد. اطلاعات مربوط به ارسال و تحویل باید شفاف باشد و گزینه‌ های مختلفی برای پرداخت (نقدی، اقساطی) ارائه شود. ارائه گارانتی بازگشت وجه یا تضمین رضایت، می‌تواند ریسک درک شده توسط مشتری را کاهش داده و او را در قطعی کردن فروش مصمم‌تر کند.

بسیاری از کسب‌ و کارها با تمرکز بر مشتری محوری در این گام، تلاش می‌کنند تا تجربه خرید را تا حد امکان روان و لذت‌بخش سازند تا هیچ عامل خارجی یا تردید درونی، مانع از تکمیل فرآیند خرید نشود. به خاطر داشته باشید که حتی یک کانال فروش ناکارآمد، مانند یک وب‌سایت کند یا یک فروشنده بی‌حوصله، می‌تواند تمام زحمات مراحل قبل را از بین ببرد.

تصمیم‌ گیری مشتری برای خرید

انجام خرید (Purchase Action)

این مرحله، عمل فیزیکی یا دیجیتالی خرید است. مشتری پول را پرداخت کرده و محصول یا خدمت را دریافت می‌کند. فرآیند خرید در اینجا به یک نقطه عطف مهم می‌رسد. این گام جایی است که مشتری از یک مشتری بالقوه به یک مشتری واقعی تبدیل می‌شود. تجربه مشتری در این لحظه بسیار حیاتی است. آیا بسته‌بندی محصول جذاب است؟ آیا فرآیند تحویل سریع و طبق وعده بود؟ آیا نصب و راه‌ اندازی محصول آسان است؟

یک تجربه مثبت در این مرحله، زمینه را برای رضایت پس از خرید و وفاداری مشتری فراهم می‌کند. برعکس، یک تجربه منفی (مثلاً تأخیر در ارسال، دریافت کالای آسیب‌ دیده یا فرآیند پرداخت پیچیده) می‌تواند تمام حس خوبی که در مراحل قبل ایجاد شده بود را از بین ببرد و شروعی برای پشیمانی مشتری باشد. بسیاری از شرکت‌ های موفق، روی این مرحله سرمایه‌ گذاری ویژه‌ ای می‌کنند.

از ارسال یک یادداشت تشکر شخصی گرفته تا ارائه یک راهنمای شروع سریع و جذاب، همگی اقداماتی هستند که می‌توانند این لحظه از فرآیند خرید را به یادماندنی کنند. استراتژی فروش شخصی، که در آن یک فروشنده به طور مستقیم با مشتری در ارتباط است، می‌تواند در این مرحله نقش مهمی در ایجاد یک تجربه مثبت و شخصی‌ سازی شده ایفا کند.

درک هزینه جذب مشتری (Customer Acquisition Cost) به کسب‌ و کارها نشان می‌دهد که حفظ همین مشتری که به سختی به دست آمده چقدر اهمیت دارد و نباید با یک تجربه خرید ضعیف او را از دست داد.

ارزیابی پس از خرید (Post-Purchase Evaluation)

فرآیند خرید با پرداخت پول تمام نمی‌شود. پس از دریافت و استفاده از محصول، مشتری وارد فاز ارزیابی پس از خرید می‌شود. او عملکرد محصول را با انتظاراتی که از آن داشته مقایسه می‌کند. در این مرحله سه حالت ممکن است رخ دهد:

  • عملکرد کمتر از حد انتظار: مشتری ناراضی است.
  • عملکرد مطابق با انتظار: مشتری راضی است.
  • عملکرد فراتر از حد انتظار: مشتری خشنود و شگفت‌ زده است (Delighted).

هدف شما باید همیشه رسیدن به حالت سوم باشد. یک مشتری راضی ممکن است دوباره از شما خرید کند، اما یک مشتری خشنود، به یک طرفدار و مبلغ برند شما تبدیل می‌شود. در این مرحله، پدیده‌ ای به نام ناهماهنگی شناختی یا پشیمانی پس از خرید (Cognitive Dissonance) نیز ممکن است رخ دهد. این حالت زمانی است که مشتری پس از خرید، به خاطر معایب محصول خریداری‌ شده یا مزایای گزینه‌ هایی که رد کرده، دچار اضطراب و تردید می‌شود. (مثلاً: آیا واقعاً به این لپ‌تاپ گران‌قیمت نیاز داشتم؟ شاید مدل دیگر بهتر بود.)

برای کاهش این حس پشیمانی و تقویت رضایت، می‌توانید اقدامات موثری انجام دهید: ارسال ایمیل‌ های پیگیری برای اطمینان از رضایت، ارائه راهنماهای کاربردی برای استفاده بهتر از محصول، و داشتن یک سیستم پشتیبانی قوی و پاسخگو. گوش دادن به صدای مشتری (Voice of the Customer) از طریق نظرسنجی‌ ها و بازخوردها در این مرحله بسیار حیاتی است. این کار نه تنها به مشتری حس ارزشمندی می‌دهد، بلکه اطلاعات گران‌ بهایی برای بهبود محصولات و خدمات آینده در اختیار شما قرار می‌دهد.

یکی از مهم‌ترین شاخص‌ ها در این مرحله، شاخص رضایت مشتری (Customer Satisfaction Score – CSAT) است که به شما کمک می‌کند میزان موفقیت خود را در این گام کلیدی از فرآیند خرید بسنجید. استفاده از یک متن تبلیغاتی برای جذب مشتری که وعده‌ های واقعی و قابل دستیابی می‌دهد، از بروز نارضایتی در این مرحله جلوگیری می‌کند.

ارزیابی پس از خرید

وفاداری مشتری و تکرار خرید (Loyalty and Repeat Purchase)

اگر مشتری از تجربه کلی فرآیند خرید و استفاده از محصول راضی باشد، احتمال اینکه در آینده دوباره از شما خرید کند، به شدت افزایش می‌یابد. این مرحله، هدف نهایی بسیاری از کسب‌ و کارهاست: تبدیل یک خریدار یک‌باره به یک مشتری وفادار. مشتریان وفادار ستون فقرات یک تجارت پایدار هستند. آن‌ها نه تنها به طور مکرر خرید می‌کنند، بلکه هزینه بازاریابی برای آن‌ها تقریباً صفر است.

برای تقویت وفاداری، می‌توانید از استراتژی‌ های مختلفی استفاده کنید:

باشگاه مشتریان و برنامه‌ های وفاداری: ارائه تخفیف‌ ها، امتیازات و جوایز ویژه برای خریدهای مکرر.
ارتباط مستمر و هدفمند: ارسال خبرنامه‌ های مفید، تبریک تولد و پیشنهادات شخصی‌ سازی شده.
خدمات پس از فروش استثنایی: حل سریع مشکلات و نشان دادن اینکه حتی پس از خرید نیز به فکر مشتری هستید.

یک مشتری وفادار، بهترین دارایی بازاریابی شماست. او به صورت رایگان برای شما تبلیغ می‌کند (بازاریابی دهان به دهان) و اعتبار برند شما را در میان اطرافیانش افزایش می‌دهد. تمرکز بر افزایش نرخ حفظ مشتری (Customer Retention Rate) یکی از سودآورترین استراتژی‌ هایی است که یک شرکت می‌تواند دنبال کند. استفاده از تکنیک‌ های بازاریابی قطره ای (Drip Marketing) برای ارسال پیام‌ های زمان‌ بندی شده و مرتبط پس از خرید، می‌تواند به طور مؤثری مشتری را در چرخه وفاداری نگه دارد.

مدیریت تجربه مشتری یک رویکرد جامع است که تلاش می‌کند تمام نقاط تماس مشتری با برند را بهینه کند تا این وفاداری در طول زمان شکل بگیرد. هرچه طول عمر مشتری (Customer Lifetime Value – CLV) بیشتر باشد، یعنی شما در این مرحله از فرآیند خرید موفق‌تر عمل کرده‌اید.

حمایت و تبلیغ در فرآیند خرید (Advocacy)

این بالاترین و مطلوب‌ترین سطح در فرآیند خرید است. در این مرحله، مشتری آنقدر از برند، محصول و تجربه کلی شما خشنود است که به صورت داوطلبانه و فعالانه، شما را به دیگران توصیه می‌کند. او به یک حامی یا مبلغ (Advocate) برای برند شما تبدیل می‌شود. این مشتریان در شبکه‌ های اجتماعی از شما تعریف می‌کنند، برای محصولاتتان نقد مثبت می‌نویسند و دوستان و خانواده خود را به خرید از شما ترغیب مشتری به خرید می‌کنند.

بازاریابی دهان به دهان که توسط این حامیان ایجاد می‌شود، معتبرترین، ارزان‌ ترین و مؤثرترین شکل بازاریابی است. مردم به توصیه‌ های دوستانشان بسیار بیشتر از تبلیغات یک شرکت اعتماد دارند. برای تشویق این رفتار، می‌توانید:

یک برنامه ارجاع (Referral Program) طراحی کنید: به مشتریانی که دوستانشان را معرفی می‌کنند، پاداش دهید.
محتوای تولید شده توسط کاربر (UGC) را به نمایش بگذارید: عکس‌ها و تجربیات مثبت مشتریان را در صفحات اجتماعی خود بازنشر دهید.
از آن‌ها بخواهید: گاهی یک درخواست ساده برای به اشتراک گذاشتن تجربه یا نوشتن یک نقد، کافی است.

رسیدن به این مرحله یعنی شما یک فرآیند خرید بی‌نقص و یک محصول عالی را به مشتری ارائه داده‌اید. تمرکز بر درک مشتری و نیازهای عمیق او در تمام مراحل قبلی، بذر این حمایت را در دل او می‌کارد. یک استراتژی قدرتمند برای ایجاد حامیان برند، توسعه پرسونال برندینگ برای مدیران و کارشناسان کلیدی شرکت است؛ وقتی مشتریان با چهره‌ های انسانی و قابل اعتماد در یک سازمان ارتباط برقرار می‌کنند، احتمال حمایتشان بیشتر می‌شود.

وفاداری مشتری و تکرار خرید

تأثیر تکنولوژی بر فرآیند خرید مدرن

امروزه فرآیند خرید دیگر یک مسیر خطی و قابل پیش‌ بینی نیست. ظهور اینترنت، شبکه‌ های اجتماعی و گوشی‌ های هوشمند، این سفر را به شدت پیچیده و غیرخطی کرده است. مشتری مدرن می‌تواند در هر لحظه و از هر جایی به اطلاعات دسترسی پیدا کند. او می‌تواند در حالی که در یک فروشگاه فیزیکی در حال بررسی یک محصول است، با گوشی خود قیمت آن را در فروشگاه‌ های آنلاین چک کند و نظرات دیگران را بخواند. این پدیده، که به آن Showrooming می‌گویند، تنها یکی از تغییرات بزرگی است که تکنولوژی در فرآیند خرید ایجاد کرده است.

ابزارهای دیجیتال به مشتریان قدرت بی‌ سابقه‌ ای داده‌ اند. آن‌ها دیگر پذیرنده‌ ی منفعل پیام‌های بازاریابی نیستند، بلکه فعالانه تحقیق، مقایسه و تبادل نظر می‌کنند. این موضوع، کسب‌ و کارها را با چالش‌ ها و فرصت‌ های جدیدی روبرو کرده است:

چالش: رقابت شدیدتر شده و حفظ توجه مشتری دشوارتر است. یک تجربه منفی می‌تواند به سرعت در فضای آنلاین پخش شود.
فرصت: امکان دسترسی به داده‌ های عظیم درباره رفتار مشتری و شخصی‌ سازی تجربه خرید در مقیاس بزرگ فراهم شده است. ابزارهایی مانند گوگل آنالیتیکس به کسب‌ و کارها اجازه می‌دهند تا ردپای دیجیتال مشتریان را در وب‌سایت خود دنبال کرده و بفهمند کدام بخش از فرآیند خرید نیاز به بهبود دارد.

همچنین، پیدایش رویکردهایی مانند فروش مبتنی بر حساب کاربری (Account-Based Selling) به شرکت‌ های B2B اجازه می‌دهد تا منابع بازاریابی و فروش خود را بر روی مشتریان کلیدی و ارزشمند متمرکز کنند و یک فرآیند خرید کاملاً سفارشی برای آن‌ها طراحی نمایند.

تفاوت فرآیند خرید در B2B و B2C

اگرچه چارچوب کلی ۸ مرحله‌ای که بررسی کردیم در هر دو مدل کسب‌ و کار با مشتری (B2C) و کسب‌ و کار با کسب‌ و کار (B2B) کاربرد دارد، اما تفاوت‌ های ماهوی مهمی در اجرای فرآیند خرید میان این دو وجود دارد. نادیده گرفتن این تفاوت‌ ها می‌تواند منجر به تدوین استراتژی‌های ناکارآمد شود.

فرآیند خرید B2C (مشتری فردی)

  • تصمیم‌ گیرنده: معمولاً یک نفر (خود فرد) یا یک واحد کوچک (خانواده) است.
  • انگیزه خرید: اغلب احساسی، شخصی و بر اساس نیازهای فردی است.
  • طول فرآیند: معمولاً کوتاه‌ تر است.
  • مبلغ خرید: عموماً کمتر است.
  • روابط: کمتر بر اساس روابط بلندمدت و بیشتر بر اساس برندینگ و بازاریابی انبوه است.

تفاوت فرآیند خرید در B2B و B2C

فرآیند خرید B2B (مشتری سازمانی)

  • تصمیم‌ گیرنده: یک گروه از افراد که به آن مرکز خرید(Buying Center) می‌گویند، درگیر هستند. این گروه شامل کاربران نهایی، تأثیر گذاران، تصمیم‌ گیران مالی و مدیران فنی می‌شود. یک مدیر محصول در شرکت خریدار، ممکن است یکی از این افراد کلیدی باشد.
  • انگیزه خرید: کاملاً منطقی، بر اساس بازگشت سرمایه (ROI)، افزایش بهره‌ وری و حل مشکلات سازمانی است.
  • طول فرآیند: بسیار طولانی‌ تر و پیچیده‌ تر است و ممکن است ماه‌ها طول بکشد.
  • مبلغ خرید: عموماً بسیار بالاتر است.
  • روابط: به شدت مبتنی بر روابط بلندمدت، اعتماد و فروش مشاوره ای است. در این مدل، فروشنده نقش یک مشاور را برای حل مشکلات مشتری ایفا می‌کند. تصمیم‌گیری B2B فرآیندی چند وجهی است که نیازمند ارائه مستندات فنی، دموهای محصول و مذاکرات قراردادی است.

به عنوان مثال، در حالی که خرید یک قهوه‌ ساز برای خانه (B2C) ممکن است یک فرآیند خرید یک ساعته باشد، خرید یک سیستم CRM برای یک شرکت بزرگ (B2B) نیازمند جلسات متعدد، بررسی‌های فنی و تاییدیه از دپارتمان‌ های مختلف است و یک فرآیند خرید کاملاً متفاوت را رقم می‌زند. شناخت این تفاوت‌ها برای طراحی استراتژی‌ های فروش و بازاریابی متناسب، امری حیاتی است.

فرآیند خرید

نتیجه‌گیری

در این مقاله، سفری جامع به دنیای فرآیند خرید داشتیم و ۸ مرحله کلیدی آن را از لحظه شناسایی نیاز تا رسیدن به سطح حمایت و تبلیغ، به دقت بررسی کردیم. دیدیم که فرآیند خرید یک رویداد منفرد نیست، بلکه مسیری پیچیده و چندلایه است که درک آن برای هر کسب‌ و کار مدرنی ضروری است. با شناخت دقیق هر گام، شما می‌توانید استراتژی‌ های بازاریابی و فروش خود را هوشمندانه‌ تر طراحی کنید، پیام درستی را در زمان مناسب به مشتری برسانید و در نهایت، تجربه‌ای خلق کنید که نه تنها منجر به فروش شود، بلکه مشتریان را به طرفداران وفادار برندتان تبدیل کند.

به یاد داشته باشید که در عصر دیجیتال، این فرآیند خرید دستخوش تغییرات بزرگی شده و مشتریان قدرت بیشتری پیدا کرده‌اند. موفقیت در این فضا نیازمند انعطاف‌پذیری، استفاده هوشمندانه از تکنولوژی و تمرکز بی‌وقفه بر نیازها و انتظارات مشتری است. در نهایت، هر فرآیند خرید موفقی که به سرانجام می‌رسد، نتیجه‌ی یک درک عمیق از روانشناسی انسان و توانایی ایجاد ارتباطی معنادار و مبتنی بر اعتماد است. این همان چیزی است که کسب‌ و کارهای پیشرو را از سایرین متمایز می‌کند.

امتیاز شما
دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

میتونی این سبک محتوا رو داخل ایمیلت دریافت کنی
مام از هرزنامه بدمون میاد پس ایمیلی نمیفرستیم که خودمونم دوست نداریم