مشاوره تلفنی

تحلیل کسب‌ و کار چیست؟ نقشه راه موفقیت در دنیای رقابتی امروز

تحلیل کسب‌ و کار چیست؟
این مقاله به بررسی جامع مفهوم تحلیل کسب‌ و کار، نقش و وظایف تحلیلگر کسب و کار و مراحل اجرای آن می‌پردازد. تحلیل کسب‌ و کار به عنوان فرآیندی برای شناسایی نیازها و ارائه راه‌ حل‌ های ارزشمند در سازمان‌ ها تعریف شده است. در ادامه، مسیر تبدیل شدن به یک تحلیلگر حرفه‌ ای، ابزارهای مورد نیاز این تخصص و یک نمونه عملی از کاربرد آن تشریح گردیده است. هدف این مقاله، ارائه دیدی شفاف از اهمیت و کارکردهای تحلیل کسب‌ و کار در موفقیت سازمان‌ ها در محیط رقابتی امروز است.
فهرست مطالب

در دنیای پویای تجارت، جایی که تغییرات با سرعتی بی‌سابقه رخ می‌دهند، سازمان‌ ها برای بقا و پیشرفت نیازمند تصمیم‌ گیری‌ های هوشمندانه و مبتنی بر داده هستند. در این میان، تحلیل کسب‌ و کار به عنوان یک رشته تخصصی و یک فرآیند حیاتی، نقش پلی میان نیازهای سازمان و راه‌ حل‌ های عملی را ایفا می‌کند. این فرآیند، هنر و علمِ شناسایی مشکلات، درک فرصت‌ها و پیشنهاد راه‌ حل‌ هایی است که برای ذی‌ نفعان ارزش‌ آفرینی می‌کند.

از استارتاپ‌ های نوپا گرفته تا شرکت‌ های چند ملیتی، همگی برای بهینه‌ سازی فرآیندها، کاهش هزینه‌ ها، افزایش درآمد و در نهایت، دستیابی به اهداف استراتژیک خود به تحلیل کسب‌ و کار نیازمندند. این رشته صرفاً به بررسی اعداد و ارقام محدود نمی‌شود، بلکه درک عمیقی از ساختار، سیاست‌ ها و عملیات یک سازمان را طلب می‌کند تا بتواند تغییرات معناداری را رقم بزند.

درک صحیح از تحلیل کسب‌ و کار نه تنها برای مدیران و کارآفرینان، بلکه برای تمام افرادی که در یک سازمان فعالیت می‌کنند، ضروری است. این دانش به افراد کمک می‌کند تا با دیدی وسیع‌ تر به مسائل نگاه کنند و نقش خود را در تصویر بزرگ‌ تر سازمان بهتر درک نمایند. فرآیندهای پیچیده‌ ای مانند آموزش فروش یا تدوین استراتژی‌ های نوین در حوزه آموزش دیجیتال مارکتینگ، همگی می‌توانند از نتایج یک تحلیل کسب‌ و کار دقیق بهره‌مند شوند.

همچنین، دریافت مشاوره فروش مؤثر یا فرآیند استخدام کارشناس فروش توانمند، زمانی به بهترین نتیجه می‌رسد که بر پایه درک درستی از نیازها و چالش‌ های واقعی کسب‌ و کار استوار باشد. علاوه بر این، مفاهیمی چون بهبود آموزش رفتار سازمانی نیز در گرو شناسایی صحیح نقاط ضعف و قوت فرهنگی و ساختاری سازمان است که این مهم نیز از طریق تحلیل کسب‌ و کار محقق می‌شود. در واقع، این تخصص چراغ راهی است که مسیر حرکت سازمان به سوی آینده‌ ای روشن‌ تر را مشخص می‌سازد.

چگونه می‌توان به یک تحلیلگر کسب و کار حرفه‌ ای تبدیل شد؟

چگونه می‌توان به یک تحلیلگر کسب و کار حرفه‌ ای تبدیل شد؟

ورود به دنیای تحلیل کسب‌ و کار و تبدیل شدن به یک تحلیلگر حرفه‌ ای، مسیری چندوجهی است که نیازمند ترکیبی از دانش آکادمیک، مهارت‌ های عملی و ویژگی‌ های شخصیتی خاص است. این مسیر صرفاً با گذراندن چند دوره آموزشی به پایان نمی‌رسد، بلکه یک سفر یادگیری مستمر است. یک تحلیلگر کسب و کار موفق باید بتواند به زبان مشترک میان بخش‌ های فنی (مانند IT) و بخش‌ های تجاری (مانند بازاریابی و فروش) صحبت کند و نیازهای هر دو طرف را به درستی درک و ترجمه نماید.

این حرفه برای افرادی مناسب است که از حل مسئله لذت می‌برند، ذهن کنجکاو و تحلیلگری دارند و از برقراری ارتباط با افراد مختلف در سطوح گوناگون سازمانی هراسی ندارند. تحلیل کسب‌ و کار یک شغل ایستا نیست؛ تحلیلگران دائماً با چالش‌ های جدید، تکنولوژی‌ های نوظهور و نیازهای متغیر بازار روبرو هستند و باید خود را با این تغییرات وفق دهند.

برای پیمودن این مسیر، گام‌ های مشخصی وجود دارد که علاقه‌ مندان می‌توانند دنبال کنند:

کسب دانش بنیادین:

اولین قدم، کسب دانش تئوریک در زمینه تحلیل کسب‌ و کار است. مطالعه کتاب‌ های مرجع مانند BABOK (Business Analysis Body of Knowledge)، شرکت در دوره‌ های آموزشی معتبر و دریافت گواهینامه‌ های بین‌ المللی مانند CBAP یا PMP-PBA می‌تواند پایه‌ های دانشی شما را مستحکم کند.

این دانش به شما کمک می‌کند تا با مفاهیم اصلی، فرآیندها، تکنیک‌ ها و ابزارهای استاندارد این حوزه آشنا شوید. بسیاری از دانشگاه‌ ها نیز رشته‌ هایی مرتبط با مدیریت، سیستم‌ های اطلاعاتی و مهندسی صنایع ارائه می‌دهند که می‌توانند نقطه شروع مناسبی باشند.

تقویت مهارت‌ های نرم و سخت:

تحلیل کسب‌ و کار به مجموعه‌ ای از مهارت‌ های سخت (فنی) و نرم (ارتباطی) نیاز دارد.

  • مهارت‌ های سخت: شامل توانایی مدل‌ سازی فرآیندها (با استفاده از BPMN)، تحلیل داده‌ ها، کار با نرم‌افزارهای مدیریت پروژه، درک مفاهیم پایگاه داده و آشنایی با متدولوژی‌ های توسعه نرم‌افزار (مانند Agile و Scrum) است. توانایی درک و تحلیل کانال‌ توزیع مختلف یک محصول یا خدمت نیز جزو این مهارت‌هاست.
  • مهارت‌ های نرم: این مهارت‌ ها حتی از مهارت‌ های سخت نیز حیاتی‌ ترند و شامل تفکر انتقادی، حل مسئله، مهارت‌ های ارتباطی کلامی و نوشتاری قوی، توانایی مذاکره و متقاعد سازی، مدیریت جلسات و تسهیلگری می‌شود. یک تحلیلگر باید بتواند با ذی‌ نفعان مختلف ارتباط مؤثر برقرار کرده و نیازهای پنهان آن‌ها را کشف کند. برای مثال، درک مدیریت احساسات در فروش به تحلیلگر کمک می‌کند تا نیازهای تیم فروش را بهتر درک کند.

کسب تجربه عملی:

تئوری به تنهایی کافی نیست. باید دانش خود را در پروژه‌ های واقعی به کار بگیرید. می‌توانید به عنوان کارآموز یا تحلیلگر کسب و کار جونیور در یک شرکت شروع به کار کنید. حتی کار بر روی پروژه‌ های شخصی یا داوطلبانه برای سازمان‌ های غیرانتفاعی نیز می‌تواند تجربه ارزشمندی برای شما فراهم آورد.

هر پروژه، فرصتی برای یادگیری و به کارگیری تکنیک‌ های جدید تحلیل کسب‌ و کار است. تجربه به شما کمک می‌کند تا با چالش‌ های واقعی مانند مقاومت در برابر تغییر، نیازمندی‌ های مبهم و مدیریت انتظارات ذی‌نفعان روبرو شوید. درک عواملی مانند حاشیه سود فروش و تلاش برای بهبود آن از طریق پروژه‌ های تحلیلی، نمونه‌ ای از کسب تجربه عملی است.

ایجاد شبکه حرفه‌ ای و یادگیری مستمر:

با سایر تحلیلگران کسب و کار در ارتباط باشید، در وبینارها و کنفرانس‌ ها شرکت کنید و در انجمن‌ های تخصصی آنلاین و آفلاین عضو شوید. این کار به شما کمک می‌کند تا از آخرین روندها و ابزارهای تحلیل کسب‌ و کار مطلع شوید و از تجربیات دیگران بیاموزید.

این حوزه به سرعت در حال تحول است و فردی که یادگیری را متوقف کند، به زودی از قافله عقب خواهد ماند. به علاوه، شناخت مفاهیم مرتبط مانند قانون کار می‌تواند در تحلیل پروژه‌ های مرتبط با منابع انسانی بسیار کمک‌ کننده باشد.

شرح وظایف کلیدی یک تحلیلگر کسب و کار

شرح وظایف کلیدی یک تحلیلگر کسب و کار

نقش یک تحلیلگر کسب و کار در سازمان بسیار حیاتی و چندبعدی است. این فرد به عنوان یک پل ارتباطی، شکاف میان ایده‌های تجاری و اجرای فنی آن‌ها را پر می‌کند. وظایف او بسته به نوع صنعت، اندازه سازمان و ماهیت پروژه می‌تواند متغیر باشد، اما هسته اصلی فعالیت‌ های او حول محور درک، تحلیل و ارائه راه‌ حل برای مشکلات کسب‌ و کار می‌چرخد.

تحلیل کسب‌ و کار به معنای واقعی کلمه، به معنای تزریق تفکر ساختار یافته به کالبد سازمان است. در ادامه، به برخی از اصلی‌ ترین وظایف یک تحلیلگر کسب و کار اشاره می‌کنیم:

شناسایی و تعریف مسئله یا فرصت: اولین و شاید مهم‌ ترین وظیفه، درک دقیق وضعیت موجود است. تحلیلگر با ذی‌نفعان مختلف مصاحبه می‌کند، فرآیندهای کاری را مشاهده می‌کند و مستندات موجود را بررسی می‌کند تا مشکل اصلی یا فرصت بالقوه را به وضوح تعریف کند. این مرحله از تحلیل کسب‌ و کار نیازمند کنجکاوی و مهارت گوش دادن فعال است تا از تعریف سطحی مسئله جلوگیری شود.

استخراج، تحلیل و مستندسازی نیازمندی‌ها: پس از تعریف مسئله، تحلیلگر باید نیازمندی‌های لازم برای حل آن را از تمام ذی‌نفعان استخراج کند. این نیازمندی‌ ها می‌توانند تجاری، عملکردی، غیر عملکردی یا مربوط به کاربر باشند. سپس این نیازمندی‌ ها را تحلیل، اولویت‌ بندی و به شکلی واضح و بدون ابهام مستند می‌کند تا برای تیم‌ های فنی (مانند توسعه‌ دهندگان) و غیر فنی قابل درک باشد. این مستندات، مبنای طراحی و توسعه راه‌ حل نهایی خواهند بود.

ارزیابی و پیشنهاد راه‌حل: یک تحلیلگر کسب و کار صرفاً مشکل را شناسایی نمی‌کند، بلکه راه‌ حل‌ های مختلف را نیز ارزیابی می‌کند. او با در نظر گرفتن عواملی مانند هزینه، زمان، منابع و ریسک، بهترین راه‌ حل ممکن را پیشنهاد می‌دهد. این راه‌ حل می‌تواند شامل توسعه یک نرم‌افزار جدید، بهبود یک فرآیند موجود، تغییر در ساختار سازمانی یا حتی برون‌ سپاری بخشی از فعالیت‌ ها باشد. گاهی این راه‌ حل‌ ها به بهبود سرعت فروش یا افزایش ارزش پیشنهادی محصول منجر می‌شود.

تسهیل ارتباط میان ذی‌نفعان: تحلیلگر کسب و کار مانند یک مترجم عمل می‌کند؛ نیازهای بخش تجاری را به زبان فنی برای تیم IT ترجمه می‌کند و محدودیت‌ ها و امکانات فنی را به زبان ساده برای مدیران تجاری توضیح می‌دهد. این مهارت ارتباطی، از بروز سوء تفاهم‌ ها و دوباره‌ کاری‌ ها در طول پروژه جلوگیری می‌کند و تضمین می‌کند که همه اعضای تیم در یک مسیر هماهنگ حرکت می‌کنند.

پشتیبانی از پیاده‌ سازی و ارزیابی راه‌ حل: نقش تحلیلگر با ارائه راه‌ حل تمام نمی‌شود. او در فرآیند پیاده‌ سازی نیز حضور دارد، به سوالات تیم فنی پاسخ می‌دهد و اطمینان حاصل می‌کند که راه‌ حل نهایی با نیازمندی‌ های اولیه مطابقت دارد. پس از استقرار راه‌ حل، تحلیلگر نتایج را ارزیابی می‌کند تا مطمئن شود که مشکل اصلی حل شده و ارزش وعده داده شده، محقق گردیده است. این ارزیابی بخش مهمی از چرخه تحلیل کسب‌ و کار است.

گام‌ های اساسی در فرآیند تحلیل کسب و کار

گام‌ های اساسی در فرآیند تحلیل کسب‌ و کار

فرآیند تحلیل کسب‌ و کار یک رویکرد ساختار یافته و منظم برای شناسایی نیازها و ارائه راه‌ حل‌ های مؤثر در سازمان است. اگرچه این فرآیند ممکن است بسته به متدولوژی (مانند آبشاری یا چابک) و پیچیدگی پروژه متفاوت باشد، اما مراحل اصلی آن عموماً ثابت است.

این مراحل به تحلیلگر کمک می‌کنند تا از درک اولیه مسئله به یک راه‌ حل قابل اجرا و ارزشمند برسد. دنبال کردن این گام‌ ها تضمین می‌کند که هیچ جنبه مهمی از قلم نیفتاده و راه‌ حل نهایی با اهداف استراتژیک سازمان همسو است. در این بخش، مراحل کلیدی این فرآیند را تشریح می‌کنیم:

جهت‌ گیری و برنامه‌ ریزی (Orientation and Planning):

این مرحله نقطه شروع هر فعالیت تحلیل کسب‌ و کار است. در این گام، تحلیلگر باید تصویر کلی از پروژه به دست آورد. این شامل درک اهداف اصلی کسب‌و  کار، شناسایی ذی‌نفعان کلیدی و تعیین محدوده اولیه پروژه است. تحلیلگر باید مشخص کند که چرا این پروژه انجام می‌شود و موفقیت در این پروژه چگونه تعریف می‌شود.

همچنین در این مرحله، رویکرد تحلیل کسب‌ و کار (مثلاً استفاده از چه تکنیک‌ هایی برای جمع‌ آوری اطلاعات) و نحوه مدیریت نیازمندی‌ ها در طول چرخه حیات پروژه برنامه‌ ریزی می‌شود. این برنامه‌ ریزی اولیه، نقشه راهی برای تمام مراحل بعدی فراهم می‌کند.

استخراج و کشف نیازمندی‌ ها (Elicitation and Discovery):

این مرحله قلب تحلیل کسب‌ و کار است. در اینجا، تحلیلگر به طور فعال با ذی‌نفعان تعامل می‌کند تا نیازمندی‌ ها را جمع‌ آوری کند. تکنیک‌ های مختلفی برای این کار وجود دارد، از جمله:

  • مصاحبه: گفتگوهای فردی یا گروهی با ذی‌نفعان.
  • کارگاه‌ های آموزشی (Workshops): جلسات ساختار یافته با حضور گروه‌هایی از ذی‌نفعان برای بحث و تصمیم‌ گیری.
  • مشاهده (Observation): مشاهده مستقیم نحوه کار کاربران در محیط واقعی‌شان.
  • تحلیل مستندات: بررسی اسناد موجود مانند راهنماها، گزارش‌ ها و فرم‌ ها.
  • طوفان فکری (Brainstorming): جلساتی برای تولید ایده‌ های خلاقانه.

هدف در این مرحله، کشف تمام نیازمندی‌ های صریح و ضمنی است.

تحلیل و مدل‌ سازی نیازمندی‌ ها (Analysis and Modeling):

نیازمندی‌ های جمع‌ آوری شده در مرحله قبل، اغلب خام، پراکنده و گاهی متناقض هستند. در این مرحله، تحلیلگر این نیازمندی‌ ها را سازماندهی، دسته‌ بندی و تحلیل می‌کند. او از تکنیک‌ های مدل‌ سازی مختلفی برای به تصویر کشیدن نیازمندی‌ ها به شکلی واضح و قابل فهم استفاده می‌کند.

این مدل‌ ها می‌توانند شامل نمودارهای فرآیند کسب‌ و کار (BPMN)، نمودارهای جریان داده (DFD)، مدل‌ های داده و موارد استفاده (Use Cases) باشند. این تحلیل به شناسایی شکاف‌ ها، افزونگی‌ ها و تضادها در نیازمندی‌ ها کمک می‌کند و درک عمیق‌ تری از وضعیت مطلوب ایجاد می‌کند. تحلیل رقبا و بررسی عملکرد آن‌ها نیز می‌تواند در این مرحله به غنی‌ سازی تحلیل کمک کند.

مستند سازی و مشخص‌ سازی نیازمندی‌ ها (Documentation and Specification):

پس از تحلیل و مدل‌ سازی، نیازمندی‌ها باید به صورت رسمی مستند شوند. این مستندات، که به عنوان سند مشخصات نیازمندی‌ ها (Requirements Specification Document) شناخته می‌شوند، باید واضح، کامل، دقیق، بدون ابهام و قابل آزمون باشند. این سند به عنوان یک قرارداد رسمی بین تیم پروژه و ذی‌نفعان عمل می‌کند و مبنای طراحی، توسعه و تست راه‌ حل قرار می‌گیرد.

یک مستندسازی خوب، از سوء تفاهم‌ ها در مراحل بعدی جلوگیری می‌کند. مواردی مانند نحوه محاسبه پورسانت فروش برای تیم فروش می‌تواند به عنوان یک نیازمندی در این اسناد ثبت شود.

تأیید و اعتبارسنجی نیازمندی‌ها (Validation and Verification):

در این گام نهایی، تحلیلگر باید اطمینان حاصل کند که نیازمندی‌ های مستند شده، همان چیزی است که ذی‌نفعان واقعاً می‌خواهند (اعتبارسنجی) و این نیازمندی‌ ها با کیفیت بالا و استانداردهای لازم تهیه شده‌ اند (تأیید). این کار معمولاً از طریق بازبینی سند نیازمندی‌ ها با حضور ذی‌نفعان کلیدی انجام می‌شود.

هدف این است که قبل از شروع فاز پرهزینه توسعه، از صحت و کامل بودن نیازمندی‌ ها اطمینان حاصل شود. این مرحله از تحلیل کسب‌ و کار به کاهش ریسک پروژه و جلوگیری از دوباره‌ کاری‌ های گران‌ قیمت کمک شایانی می‌کند. مفاهیمی مانند نرخ ریزش مشتری و چگونگی کاهش آن نیز می‌تواند به عنوان یک نیازمندی کلیدی در این مرحله اعتبار سنجی شود.

مهم‌ترین ابزارها در جعبه ابزار یک تحلیلگر کسب و کار

مهم‌ترین ابزارها در جعبه ابزار یک تحلیلگر کسب و کار

یک تحلیلگر کسب و کار برای انجام مؤثر وظایف خود به مجموعه‌ ای از ابزارها و تکنیک‌ ها متکی است. این ابزارها به او کمک می‌کنند تا اطلاعات را جمع‌ آوری، تحلیل، مدل‌ سازی و به اشتراک بگذارد. انتخاب ابزار مناسب به ماهیت پروژه، فرهنگ سازمانی و ترجیحات تیم بستگی دارد. تحلیل کسب‌ و کار مدرن بدون استفاده از این ابزارها، به‌ ویژه در پروژه‌ های پیچیده، تقریباً غیرممکن است. این ابزارها را می‌توان به چند دسته اصلی تقسیم کرد:

  • ابزارهای مدل‌ سازی و ترسیم نمودار: این ابزارها برای بصری‌ سازی فرآیندها، سیستم‌ ها و نیازمندی‌ ها استفاده می‌شوند. نمودارها به درک بهتر مفاهیم پیچیده و تسهیل ارتباط میان اعضای تیم کمک می‌کنند.
  • Microsoft Visio: یکی از محبوب‌ ترین و قدیمی‌ ترین ابزارها برای ایجاد انواع نمودارها از جمله فلوچارت‌ها، نمودارهای فرآیند کسب‌ و کار (BPMN) و نمودارهای UML.
  • Lucidchart: یک ابزار آنلاین و مبتنی بر وب که امکان همکاری تیمی همزمان بر روی نمودارها را فراهم می‌کند. این ابزار از طیف گسترده‌ ای از قالب‌ های آماده برای تحلیل کسب‌ و کار پشتیبانی می‌کند.
  • Draw.io: یک ابزار رایگان و قدرتمند که به راحتی با Google Drive و سایر پلتفرم‌ ها یکپارچه می‌شود و برای ایجاد سریع انواع دیاگرام‌ها مناسب است.
  • ابزارهای مدیریت نیازمندی‌ها و پروژه: این ابزارها به تحلیلگران کمک می‌کنند تا چرخه حیات نیازمندی‌ ها را از استخراج تا تأیید نهایی مدیریت کنند و پیشرفت پروژه را رصد نمایند.
  • Jira: ابزاری بسیار قدرتمند، به‌ویژه در تیم‌ هایی که از متدولوژی‌ های چابک (Agile) استفاده می‌کنند. Jira به تحلیلگران امکان می‌دهد تا نیازمندی‌ ها را در قالب User Story یا Epic تعریف کرده، آن‌ ها را اولویت‌ بندی و وضعیت پیاده‌ سازی آن‌ ها را دنبال کنند.
  • Trello: یک ابزار ساده و بصری مبتنی بر کانبان که برای مدیریت وظایف و پروژه‌ های کوچکتر بسیار مناسب است. تحلیل کسب‌ و کار در پروژه‌ های کوچک را می‌توان به خوبی با این ابزار مدیریت کرد.
  • Asana: ابزاری جامع برای مدیریت پروژه که به تیم‌ ها کمک می‌کند تا کار خود را سازماندهی، ردیابی و مدیریت کنند.
  • ابزارهای همکاری و ارتباطی: از آنجایی که تحلیل کسب‌ و کار فعالیتی مبتنی بر ارتباطات است، ابزارهای همکاری نقشی حیاتی ایفا می‌کنند.
  • Slack/Microsoft Teams: پلتفرم‌ هایی برای ارتباط فوری تیمی، اشتراک‌ گذاری فایل‌ ها و برگزاری جلسات آنلاین. این ابزارها به ویژه برای مدیریت تیم‌ های دورکار ضروری هستند.
  • Confluence: یک ابزار مبتنی بر ویکی که برای ایجاد و مدیریت مستندات پروژه، پایگاه دانش و مشخصات نیازمندی‌ ها به صورت مشترک استفاده می‌شود. این ابزار معمولاً در کنار Jira به کار می‌رود.
  • ابزارهای تحلیل و مصورسازی داده: در بسیاری از پروژه‌ های تحلیل کسب‌ و کار، تحلیلگر نیاز به کار با داده‌ ها برای شناسایی الگوها و روندها دارد.
  • Microsoft Excel: ابزاری همه‌ کاره و در دسترس که برای تحلیل داده‌ های اولیه، ایجاد جداول و نمودارهای ساده بسیار مفید است. محاسبه شاخص‌ هایی مانند خالص ارزش فروش (NRV) به راحتی در اکسل امکان‌ پذیر است.
  • Tableau/Power BI: ابزارهای قدرتمند هوش تجاری (BI) برای مصورسازی داده‌ ها و ایجاد داشبوردهای تعاملی. این ابزارها به تحلیلگران کمک می‌کنند تا دیدگاه‌ های عمیقی از داده‌ های حجیم استخراج کنند و آن‌ ها را به شکلی قابل فهم ارائه دهند. استفاده از این ابزارها درک مفاهیمی مانند ارزش قرارداد سالانه را برای مدیران آسان‌ تر می‌کند.
  • تکنیک‌ های تحلیلی استراتژیک: علاوه بر ابزارهای نرم‌افزاری، تحلیلگران از چارچوب‌ های مفهومی نیز به عنوان ابزار استفاده می‌کنند. تحلیل SWOT (بررسی نقاط قوت، ضعف، فرصت‌ ها و تهدیدها) و تحلیل PESTEL (بررسی عوامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فناوری، محیطی و قانونی) دو نمونه از پرکاربردترین این تکنیک‌ ها هستند که به درک محیط داخلی و خارجی کسب‌ و کار کمک می‌کنند.

یک نمونه عملی از فرآیند تحلیل کسب و کار

یک نمونه عملی از فرآیند تحلیل کسب‌ و کار

برای درک بهتر فرآیند تحلیل کسب‌ و کار، بیایید یک سناریوی واقعی را در نظر بگیریم. فرض کنید یک شرکت خرده‌ فروشی آنلاین با مشکل کاهش رضایت مشتریان و افزایش شکایات مربوط به فرآیند تحویل کالا مواجه است. مدیریت ارشد تصمیم می‌گیرد تا یک پروژه تحلیل کسب‌ و کار برای ریشه‌یابی و حل این مشکل تعریف کند.

مرحله ۱: تعریف مسئله و برنامه‌ ریزی

یک تحلیلگر کسب و کار به پروژه اختصاص داده می‌شود. او جلسه‌ای با مدیر اجرایی و مدیر بخش پشتیبانی مشتری برگزار می‌کند. هدف اصلی پروژه افزایش ۲۰ درصدی شاخص رضایت مشتری (CSAT) در ۶ ماه آینده از طریق بهینه‌ سازی فرآیند تحویل تعریف می‌شود. ذی‌نفعان کلیدی شامل مدیر انبار، تیم پشتیبانی مشتری، تیم فنی وب‌سایت و شرکت‌ های حمل‌ و نقل طرف قرارداد شناسایی می‌شوند.

تحلیلگر یک برنامه برای جمع‌ آوری نیازمندی‌ ها تدوین می‌کند که شامل مصاحبه با ذی‌نفعان، تحلیل داده‌ های شکایات و مشاهده فرآیند بسته‌ بندی و ارسال در انبار است.

مرحله ۲: استخراج نیازمندی‌ها

تحلیلگر شروع به اجرای برنامه خود می‌کند:

  • مصاحبه: با تیم پشتیبانی صحبت می‌کند و متوجه می‌شود بیشترین شکایات مربوط به تأخیر در ارسال و عدم اطلاع‌ رسانی در مورد وضعیت سفارش است.
  • تحلیل داده: داده‌ های CRM را بررسی کرده و کشف می‌کند که میانگین زمان ارسال سفارشات از ۴۸ ساعت به ۷۲ ساعت افزایش یافته است.
  • مشاهده: با مراجعه به انبار، مشاهده می‌کند که فرآیند پیدا کردن کالا، بسته‌ بندی و تحویل به پیک به دلیل چیدمان نامناسب انبار و فرآیندهای دستی، کند و مستعد خطا است. این نوع مدیریت ناکارآمد، نمونه‌ ای از مدیریت ذره‌ بینی در سطح عملیاتی است که کارایی را کاهش داده است.
  • کارگاه: جلسه‌ ای با حضور مدیر انبار، نماینده تیم فنی و نماینده شرکت حمل‌ و نقل برگزار می‌کند. در این جلسه، همه توافق می‌کنند که سیستم فعلی برای پیگیری سفارشات کافی نیست.

مرحله ۳: تحلیل و مدل‌ سازی نیازمندی‌ ها

برای تحلیل کسب‌ و کار، تحلیلگر نیازمندی‌ های جمع‌ آوری شده را تحلیل می‌کند. او با استفاده از نرم‌افزار Visio، نمودار فرآیند فعلی از سفارش تا تحویل را ترسیم می‌کند و گلوگاه‌ ها (Bottlenecks) را به وضوح مشخص می‌کند. او نیازمندی‌ ها را دسته‌ بندی می‌کند:

  • نیازمندی تجاری: افزایش رضایت مشتری و کاهش هزینه‌ های ناشی از شکایات.
  • نیازمندی کاربر (مشتری): امکان پیگیری لحظه‌ ای سفارش و دریافت اطلاع‌ رسانی از طریق پیامک.
  • نیازمندی عملکردی (سیستم): سیستم باید بتواند به صورت خودکار با سیستم شرکت حمل‌ و نقل یکپارچه شود و وضعیت سفارش را به‌روز کند.
  • نیازمندی غیر عملکردی: سیستم جدید باید ۹۹.۹٪ در دسترس باشد.

او همچنین یک تحلیل SWOT مختصر برای پروژه انجام می‌دهد تا ریسک‌ ها و فرصت‌ ها مشخص شوند.

مرحله ۴: ارزیابی و پیشنهاد راه‌ حل

برای تحلیل کسب‌ و کار، تحلیلگر سه راه‌ حل ممکن را پیشنهاد می‌دهد:

  • راه‌ حل A (حداقلی): استخدام نیروی بیشتر در انبار و ایجاد یک فرآیند دستی برای ارسال پیامک به مشتریان. (کم‌ هزینه، اما غیر پایدار و مستعد خطا)
  • راه‌ حل B (بهینه): پیاده‌ سازی یک سیستم مدیریت انبار (WMS) ساده و یکپارچه‌ سازی آن با وب‌سایت و سیستم شرکت حمل‌ و نقل. این راهکار به بهبود مدیریت زنجیره تامین منجر خواهد شد.
  • راه‌ حل C (جامع): علاوه بر راه‌ حل B، استفاده از ابزارهای اتوماسیون فروش برای ارسال ایمیل‌ های هدفمند به مشتریان پس از تحویل کالا جهت دریافت بازخورد. این به مدیریت تجربه مشتری کمک می‌کند.
    پس از تحلیل هزینه-فایده، راه‌ حل B به عنوان بهترین گزینه انتخاب می‌شود.

مرحله ۵: مستند سازی و پشتیبانی از پیاده‌ سازی

تحلیلگر یک سند مشخصات نیازمندی‌ ها (SRS) دقیق تهیه می‌کند که شامل تمام جزئیات نیازمندی‌ ها، مدل‌ های فرآیندی و موارد استفاده (Use Cases) برای تیم توسعه است. در طول فاز توسعه، او به عنوان نقطه تماس اصلی برای پاسخ به سوالات توسعه‌ دهندگان عمل می‌کند و اطمینان حاصل می‌کند که محصول نهایی با نیازمندی‌ ها مطابقت دارد.

پس از پیاده‌ سازی، او نتایج را رصد کرده و گزارشی از افزایش شاخص رضایت مشتری و کاهش زمان ارسال تهیه و به مدیریت ارائه می‌دهد. این نمونه، قدرت تحلیل کسب‌ و کار را در تبدیل یک مشکل مبهم به یک راه‌ حل عملی و قابل اندازه‌ گیری نشان می‌دهد.

تحلیل کسب‌ و کار

نتیجه‌گیری
در این مقاله به تفصیل به این پرسش پاسخ دادیم که تحلیل کسب‌ و کار چیست و چرا به عنوان یکی از حیاتی‌ ترین تخصص‌ ها در دنیای تجارت مدرن شناخته می‌شود. ما دریافتیم که تحلیل کسب‌ و کار فراتر از یک تحلیل ساده است؛ این یک فرآیند ساختار یافته برای شناسایی نیازهای واقعی سازمان، ایجاد پلی میان ذی‌نفعان مختلف و ارائه راه‌ حل‌ هایی است که ارزش ملموس ایجاد می‌کنند.

از تعریف دقیق مسئله گرفته تا استخراج نیازمندی‌ ها، مدل‌ سازی فرآیندها، ارزیابی راه‌ حل‌ها و در نهایت، پشتیبانی از پیاده‌ سازی، هر مرحله از تحلیل کسب‌ و کار نقشی کلیدی در هدایت سازمان به سوی اهداف استراتژیک خود ایفا می‌کند. یک تحلیلگر کسب و کار موفق، با بهره‌گیری از مجموعه‌ ای غنی از ابزارها، تکنیک‌ ها و مهارت‌ های نرم، به عنوان عامل تغییر و بهبود مستمر در سازمان عمل می‌کند.

اهمیت تحلیل کسب‌ و کار در توانایی آن برای کاهش ریسک پروژه‌ ها، جلوگیری از اتلاف منابع و اطمینان از همسویی سرمایه‌ گذاری‌ ها با اهداف اصلی کسب‌ و کار نهفته است. در عصری که تصمیم‌ گیری‌ های مبتنی بر داده حرف اول را می‌زند، تحلیل کسب‌ و کار به سازمان‌ ها کمک می‌کند تا از داده‌ ها و اطلاعات خود برای دستیابی به مزیت رقابتی پایدار استفاده کنند.

چه در مسیر راه اندازی کسب و کار جدید و چه در تلاش برای بهبود یک سازمان بزرگ و قدیمی، اصول تحلیل کسب‌ و کار چراغ راهی است که مسیر موفقیت را روشن می‌سازد. در نهایت، این رشته نه تنها به بهبود فرآیندها و سیستم‌ ها، بلکه به تقویت تعلق سازمانی و ایجاد فرهنگی پویا و مسئله‌ محور در کل سازمان کمک شایانی می‌کند.

امتیاز شما
دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

میتونی این سبک محتوا رو داخل ایمیلت دریافت کنی
مام از هرزنامه بدمون میاد پس ایمیلی نمیفرستیم که خودمونم دوست نداریم