مشاوره تلفنی

اثر ایکیا چیست؟

اثر ایکیا
اثر ایکیا به نشان‌دهنده تمایل افراد به ارزش‌گذاری بیشتر روی کارهایی است که خودشان در ساختن آن‌ها دخیل بوده‌اند. این پدیده می‌تواند در محیط‌های کاری به ایجاد حس تعلق و انگیزه در کارکنان منجر شود، اما اگر به درستی مدیریت نشود، می‌تواند باعث کاهش کیفیت یا ایجاد عدم بازخورد مؤثر شود. مدیریت درست این پدیده و بهره‌برداری از آن در سازمان‌ها می‌تواند باعث افزایش مشارکت و رشد کیفیت شود.
فهرست مطالب

تا حالا شده یه چیزی رو خودت سر هم کنی و بعدش حس کنی چقدر بهش وابسته‌ای؟ مثلاً یه کمد که از ایکیا خریدی و خودت سرِهمش کردی، یا حتی یه کیک که خودت پختی؟ این حس دوست داشتن و ارزش قائل شدن برای چیزی که خودت براش زحمت کشیدی، یه خطای شناختیه که بهش میگن اثر ایکیا.

ماجرا اینه که وقتی آدم‌ها خودشون توی ساختن یا درست کردن چیزی نقش داشته باشن، براش ارزش بیشتری قائل میشن. دقیقاً همون دلیلی که باعث میشه یه کیکی که خودت درست کردی، به نظرت خوشمزه‌تر از کیک‌های قنادی بیاد، حتی اگه کیفیتش همون نباشه.

حالا این اثر توی دنیای آموزش فروش و بازاریابی هم کلی کاربرد داره. شرکت‌ها فهمیدن که اگه مشتری‌ها رو درگیر فرایند تولید یا سفارشی‌ سازی کنن، احتمال خرید و رضایتشون بیشتر میشه.

مثلاً همون داستان قدیمی که یه شرکت آمریکایی توی دهه ۵۰ میلادی پودر کیک آماده تولید کرد، ولی چون مصرف‌ کننده‌ها فقط باید آب اضافه می‌کردن، حس خاصی بهش نداشتن. بعد که گذاشتن مشتری خودش شیر و تخم‌مرغ و روغن اضافه کنه، فروششون یک دفعه‌ای رفت بالا! چرا؟ چون مردم حس می‌کردن توی درست کردن کیک نقش دارن، پس براش ارزش بیشتری قائل میشدن.

حالا بیایم سراغ دنیای کسب‌ و کار. توی مشاوره فروش، یه تکنیک خیلی کاربردی برای متقاعد کردن مشتری‌ها همین اثر ایکیاست. وقتی به مشتری حس بدی که خودش توی فرایند انتخاب و طراحی محصول مشارکت داره، احتمال خریدش بیشتر میشه.

مثلاً یه فروشنده‌ی حرفه‌ای می‌تونه با سوالای هوشمندانه، مشتری رو به سمتی ببره که خودش حس کنه تصمیم‌ گیرنده‌ی اصلیه. اینطوری، احتمال بستن قرارداد خیلی بالاتر میره.

یا توی استخدام کارشناس فروش، شرکت‌هایی که به کارمنداشون اجازه میدن توی تصمیمات کاری نقش داشته باشن، معمولاً نیروهای وفادارتری دارن. وقتی کارمند حس کنه نظرش مهمه و توی موفقیت شرکت تأثیر داره، انگیزه‌ش برای کار کردن بیشتر میشه.

از طرف دیگه، توی آموزش مارکتینگ برای مدیران، یکی از استراتژی‌های موفق همین درگیر کردن مشتری‌هاست. برندهایی که مشتری رو توی طراحی محصول، انتخاب ویژگی‌ها یا حتی اسم‌گذاری دخیل می‌کنن، معمولاً جامعه‌ی مشتری‌های وفادارتری دارن.

برای مثال، خیلی از برندهای معروف اجازه میدن که مشتریا رنگ یا بعضی از جزئیات محصول رو خودشون انتخاب کنن، که این باعث میشه بیشتر به اون محصول علاقه‌مند بشن.

پس در نهایت، اثر ایکیا یه جادوی ساده اما تأثیرگذاره. هر جا بتونی کاری کنی که مشتری، کارمند یا هر فرد دیگه‌ای خودش رو درگیر نتیجه‌ی کار بدونه، شانس موفقیت بالاتر میره. این فقط یه خطای شناختی نیست، یه استراتژی قوی برای موفقیت توی فروش، بازاریابی و حتی مدیریت کسب‌ و کارهاست.

 اثر ایکیا چیست؟

 اثر ایکیا چیست؟

تا حالا شده یه چیزی رو خودت بسازی یا سر هم کنی و بعدش حس کنی چقدر بیشتر از بقیه بهش علاقه داری؟ مثلا یه غذای ساده که خودت درست کردی، به نظرت از همون مدل غذایی که توی یه رستوران سفارش دادی، خوشمزه‌تر میاد؟ این دقیقاً همون چیزی‌ـه که بهش اثر ایکیا میگن.

ماجرا اینه که وقتی آدم‌ها خودشون توی ساختن یا درست کردن یه چیز نقش داشته باشن، براش ارزش بیشتری قائل میشن. دلیلش هم واضحه؛ چون برای اون چیز وقت، انرژی و حتی احساس گذاشتن.

مغز ما به‌ طور طبیعی چیزی که براش زحمت کشیده باشیم، مهم‌تر از چیزایی می‌دونه که بدون تلاش به دست آوردیم. این همون دلیلیه که باعث میشه یه کاردستی که خودت ساختی، حتی با کلی نقص و ایراد، برات قشنگ‌تر از یه کار بی‌نقص و گرون‌ قیمت توی مغازه باشه.

اثر ایکیا اسمش رو از برند معروف ایکیا گرفته، چون این شرکت یه مدل فروش جالب داره. وقتی از ایکیا یه میز یا کتابخونه می‌خری، همه‌ی قطعاتش توی یه بسته‌ بندی جمع شده و باید خودت سرهمش کنی. همین که خودت آچار دستت می‌گیری و میز رو سرهم می‌کنی، باعث میشه حس کنی یه جورایی توی ساختنش شریک بودی و بیشتر بهش علاقه داشته باشی.

حالا این قضیه فقط به وسایل خونه محدود نمیشه، توی کسب‌ و کار و بازاریابی هم کلی کاربرد داره. مثلاً یکی از تکنیک‌هایی که توی استراتژی گاو بنفش مطرح میشه، همینه که مشتری رو درگیر فرایند تولید یا شخصی‌ سازی محصول کنی. وقتی مشتری احساس کنه خودش توی انتخاب یا طراحی یه محصول نقش داشته، نه‌ تنها بیشتر دوستش داره، بلکه احتمال اینکه درباره‌ش با بقیه حرف بزنه و اون رو تبلیغ کنه هم بیشتر میشه.

یه نمونه‌ی دیگه، تأثیر این اثر توی یادگیریه. شاید برات پیش اومده باشه که یه مطلبی رو وقتی خودت درباره‌ش تحقیق کردی و روش وقت گذاشتی، خیلی بهتر یادت مونده تا زمانی که فقط یکی دیگه برات توضیحش داده. اینجا هم همون ماجراست؛ چون برای یادگیری تلاش کردی، ارزشش برات بیشتر شده. برای همینه که برایان تریسی همیشه روی اهمیت تجربه‌ی شخصی و یادگیری فعال تاکید داره.

یه مثال جالب دیگه هم مربوط به اثر دانینگ کروگر میشه. بعضی وقت‌ها آدم‌ها وقتی یه کار رو خودشون انجام میدن، فکر می‌کنن که خیلی توش حرفه‌ای شدن، درحالی‌که شاید هنوز کلی چیز برای یاد گرفتن داشته باشن. این هم یه جورایی به اثر ایکیا مرتبطه، چون همون احساسی که به چیزی که خودمون ساختیم داریم، باعث میشه فکر کنیم کارمون بی‌نقصه.

حتی توی تصمیم‌ گیری‌های روزمره هم اثر ایکیا خودش رو نشون میده. مثلا توی اثر لنگر انداختن، وقتی کسی روی یه انتخابی که خودش کرده تمرکز می‌کنه، سخت‌تر نظرش رو عوض می‌کنه، چون براش وقت و انرژی گذاشته.

همین موضوع باعث میشه آدم‌ها گاهی روی تصمیمات اشتباهشون پافشاری کنن، فقط به این خاطر که خودشون توی اون مسیر قدم گذاشتن.

در نهایت، اثر ایکیا یه حقیقت جالب درباره‌ی ذهن انسان رو نشون میده: هرچقدر بیشتر روی چیزی وقت بذاری و براش تلاش کنی، بیشتر بهش علاقه پیدا می‌کنی. همین موضوع توی خیلی از جنبه‌های زندگی، از یادگیری و خرید کردن گرفته تا تصمیم‌ گیری‌های مهم، تاثیر زیادی داره.

چرا اثر ایکیا اتفاق می افتد؟ سه اصل روانشناسی شناختی آن

چرا اثر ایکیا اتفاق می افتد؟ سه اصل روانشناسی شناختی آن

۱. نیاز داریم که حس کنیم آدم‌های توانمندی هستیم
همه‌ی ما دوست داریم حس کنیم که از پس کارها برمیایم، که قوی‌ایم و می‌تونیم چالش‌ها رو حل کنیم. وقتی یه وسیله رو خودمون می‌سازیم، حتی اگه فقط چند تا پیچ و مهره باشه، مغزمون این رو به‌ عنوان یه موفقیت ثبت می‌کنه. این حس شایستگی برامون ارزشمنده، چون نشون میده که “من می‌تونم”.

مثلاً تصور کن که یه قفسه‌ی چوبی سفارش دادی، دو تا راه داری: یا یه نجار برات آماده کنه و بیاره، یا خودت با چند تا الوار و ابزار ساده سرهمش کنی. حتی اگه نتیجه‌ی کار خودت یه مقدار کج و کوله باشه، باز هم حس بهتری بهش داری، چون حاصل تلاش خودته و این حس توانمندی توی ناخودآگاهت می‌مونه.

۲. دلمون می‌خواد مطمئن بشیم که وقتمون رو هدر ندادیم
آدم‌ها دوست ندارن حس کنن که وقت و انرژی‌شون بیهوده مصرف شده. به همین خاطر، وقتی برای یه چیزی زحمت می‌کشن، ناخودآگاه سعی می‌کنن براش ارزش بیشتری قائل بشن. اینجاست که اثر ایکیا به اوج خودش می‌رسه.

مثلاً یه پازل ۱۰۰۰ تکه رو تصور کن. اگه یکی بیاد و یه پازل آماده‌ی چیده‌ شده بهت بده، شاید نگاهش کنی و بگی “خب که چی؟” ولی اگه خودت چند روز بشینی و کم‌کم تکمیلش کنی، آخر سر حس می‌کنی که یه شاهکار درست کردی! حتی ممکنه قابش کنی و بزنی به دیوار، چون برات مهمه. دلیلش اینه که ذهن ما نمی‌خواد قبول کنه برای چیزی که ارزش نداره، این‌ همه وقت و انرژی صرف کرده.

۳. چیزهایی که به ما تعلق دارن رو بیشتر دوست داریم
تا حالا شده یه چیزی رو که خودت ساختی یا شخصی‌ سازیش کردی، خیلی بیشتر از یه چیز آماده دوست داشته باشی؟ این دقیقاً یکی از قوی‌ترین اصول روانشناسیه. آدم‌ها هر چیزی که به خودشون مربوط باشه رو با ارزش‌تر می‌بینن. حتی اگه از نظر بقیه معمولی یا حتی کم‌ ارزش باشه.

اگه توی یه مسابقه، یه ماگ ساده بگیری، شاید برات بی‌ ارزش باشه. ولی اگه توی همون مسابقه یه ماگ بهت بدن که روش اسم خودت چاپ شده باشه، حس خاص‌تری نسبت بهش پیدا می‌کنی. چرا؟ چون اون دیگه فقط یه ماگ نیست، یه چیزی از خودته، یه چیزی که به تو ربط داره.

همین موضوع باعث میشه آدم‌ها وقتی یه چیزی رو خودشون می‌سازن، بیشتر بهش علاقه داشته باشن، چون دیگه فقط یه وسیله‌ی ساده نیست، یه بخشی از هویت و تلاششونه.

نتیجه‌گیری

اثر ایکیا چیزی فراتر از یه ترفند بازاریابیه، یه حقیقت روانشناسیه که روی تصمیم‌های ما تأثیر زیادی می‌ذاره. ما وقتی روی چیزی وقت می‌ذاریم، بیشتر دوستش داریم، نمی‌خوایم حس کنیم وقتمون تلف شده و عاشق چیزهایی هستیم که به خودمون مربوط میشه. به همین خاطر، برندهایی که از این اصول استفاده می‌کنن، مشتری‌هاشون رو بیشتر درگیر می‌کنن و ارزش محصولاتشون رو در چشم مشتری‌ها بالاتر می‌برن.

نقش اثر ایکیا در تقویت همکاری و تعامل تیمی در سازمان‌ها

نقش اثر ایکیا در تقویت همکاری و تعامل تیمی در سازمان‌ها

اثر ایکیا فقط توی خرید و فروش وسایل خونه کاربرد نداره، بلکه روی رفتار و تعامل آدم‌ها توی محیط کار هم تأثیر داره. همون‌ طور که آدم‌ها وقتی برای چیزی زحمت می‌کشن، ارزش بیشتری براش قائل می‌شن، توی کار هم وقتی یه کارمند حس کنه که توی یه پروژه یا تصمیم‌گیری نقش داره، نه‌ تنها علاقه‌اش به کار بیشتر میشه، بلکه تعاملش با بقیه‌ی تیم هم بهتر میشه.

وقتی یه مدیر فقط دستور بده و کارها رو دیکته کنه، کارمندها حس مشارکت ندارن و انگیزه‌شون پایین میاد. اما اگه مدیر از تکنیک گریت استفاده کنه و به کارمندها فرصت بده که خودشون چالش‌ها رو حل کنن، احساس ارزشمندی بیشتری می‌کنن و تعامل بهتری با تیم دارن. یه مثال ساده، وقتی که یه پروژه‌ی جدید شروع میشه. اگه فقط یه نفر برنامه‌ ریزی کنه و بقیه مجبور باشن بدون نظر دادن اجرا کنن، انگار دارن فقط یه کار تکراری انجام میدن. ولی اگه هر عضو تیم توی تصمیم‌ گیری‌ها نقش داشته باشه و بتونه ایده‌های خودش رو مطرح کنه، حس مالکیت بیشتری روی پروژه داره و برای نتیجه‌ی کار بیشتر تلاش می‌کنه.

یه جاهایی هم که بحث حل مشکلات پیچیده مطرح میشه، مذاکره کالباسی خیلی می‌تونه به کار بیاد. مثلاً وقتی یه تیم با یه مشکل بزرگ رو به‌ رو میشه، اگه یه نفر همه‌ی مسئولیت رو به عهده بگیره، احتمالاً استرس زیادی تحمل می‌کنه و نتیجه‌ی خوبی هم نمی‌گیره. ولی اگه مشکل رو به قسمت‌های کوچیک‌تر تقسیم کنن و هرکس یه بخش رو برداره، نه‌ تنها استرس کمتر میشه، بلکه هر کسی روی کار خودش کنترل داره و در نهایت همه حس بهتری نسبت به کار پیدا می‌کنن.

از طرف دیگه، وقتی کارمندها حس کنن تلاششون دیده میشه، تمایل دارن توی کار خلاق‌تر باشن و حتی مدیریت ریسک بهتری انجام بدن. مثلاً اگه یه مدیر به کارمندها آزادی بده که روش‌های جدید رو امتحان کنن و فقط توی چارچوب‌های سختگیرانه محدودشون نکنه، اون‌ها هم راحت‌تر ایده‌های نو مطرح می‌کنن. اینطوری، هم تعامل بین اعضای تیم بیشتر میشه، هم احتمال پیدا کردن راه‌ حل‌های جدید بالا میره.

یه چیز دیگه هم که نباید فراموش کرد، مدیریت استرسه. وقتی کسی برای انجام یه کار مهم انتخاب میشه، طبیعتاً استرس داره، چون نمی‌خواد شکست بخوره. اما وقتی اون فرد خودش در فرآیند تصمیم‌گیری و اجرای کار نقش داشته باشه، کنترل بیشتری روی اوضاع داره و حس بهتری نسبت به عملکردش پیدا می‌کنه. در واقع، اثر ایکیا باعث میشه کارمندها احساس کنن که دارن یه چیز ارزشمند رو با تلاش خودشون می‌سازن و همین حس، استرس‌های ناشی از فشار کاری رو تا حد زیادی کم می‌کنه.

در نهایت، یه چیزی که همیشه جواب میده، استفاده از تکنیک بتنا توی کار تیمیه. یعنی کارمندها بدونن که همیشه یه گزینه‌ی جایگزین دارن و اگر ایده یا تلاششون به نتیجه نرسید، می‌تونن از یه مسیر دیگه برن. این باعث میشه حس شکست نداشته باشن و تعاملشون با تیم مثبت بمونه. وقتی یه کارمند بفهمه که مشارکتش توی یه پروژه یه تأثیر واقعی داره و فقط یه مجری ساده نیست، انگیزه‌ش بیشتر میشه و حتی توی موقعیت‌های سخت هم تلاشش رو ادامه میده. این دقیقاً همون چیزیه که اثر ایکیا به ما نشون میده: آدم‌ها چیزی که خودشون روش کار کردن رو بیشتر دوست دارن، حتی اگه مسیرش سخت باشه.

نکات منفی اثر ایکیا

نکات منفی اثر ایکیا

اثر ایکیا ممکنه همیشه هم نتیجه مثبتی نداشته باشه. درسته که وقتی خودمون دست به کار می‌زنیم و چیزی رو می‌سازیم، حس تعلق بیشتری به اون داریم، اما این پدیده می‌تونه بعضی وقت‌ها به مشکلاتی هم منجر بشه. برای مثال، وقتی می‌خواهیم محصولی رو خودمون بسازیم یا در پروسه‌ای شریک باشیم، ممکنه سطح انتظار ما از اون محصول یا نتیجه نهایی به شکل غیر واقعی بالا بره. این افزایش توقع می‌تونه باعث بشه که وقتی نتیجه نهایی رو می‌بینیم، احساس ناخوشایندی پیدا کنیم چون ممکنه از چیزی که درست کردیم، انتظاراتی بیشتر از واقعیت داشته باشیم.

این اثر می‌تونه باعث بشه که حتی وقتی نتیجه خوب هم باشه، ما به دلیل اینکه خودمون زمان و انرژی زیادی گذاشتیم، فکر کنیم که ارزش واقعی اون محصول یا دستاورد بیشتر از چیزی که واقعا هست، شده. در نتیجه، ممکنه قیمت یا ارزش اون محصول رو بیشتر از آنچه که واقعاً است، ببینیم و این می‌تونه باعث بشه که توی فرآیند خرید یا فروش، تصمیمات اشتباهی بگیریم.

همچنین، در برخی مواقع، اگه فردی در پروژه‌ای یا فرآیندی مشارکت زیادی داشته باشه، ممکنه احساس کنه که سهمش در موفقیت اون پروژه بیشتر از چیزی که واقعا بوده، بوده. این ممکنه منجر به تضاد با دیگران بشه و ایجاد حس نارضایتی در تیم یا گروه‌های کاری.

نکته دیگه اینه که برای بعضی افراد، تلاش در راستای ساخت چیزی ممکنه منجر به احساس خستگی و فشار بشه. ممکنه این افراد بعد از مدتی احساس کنند که تلاششون بیشتر از دستاورد نهایی ارزش داشته و این مسئله باعث کاهش انگیزه و احساس ناخوشایندی بشه.

در نهایت، اثر ایکیا می‌تونه در موقعیت‌های خاص یا در فرآیندهایی که نیاز به دقت بالایی دارن، خطرات یا مشکلاتی رو به وجود بیاره. برای مثال، اگه فردی در ساختن محصولی دخیل باشه که نیاز به تخصص یا تجربه بیشتری داشته، ممکنه نتیجه نهایی کیفیت لازم رو نداشته باشه و این می‌تونه باعث ایجاد مشکلات در آینده بشه.

چطور از اثر ایکیا برای افزایش تعامل مشتری و رشد فروش استفاده کنیم؟

چطور از اثر ایکیا برای افزایش تعامل مشتری و رشد فروش استفاده کنیم؟

اثر ایکیا می‌تونه یکی از ابزارهای خیلی مفید برای افزایش فروش باشه. وقتی مشتری حس می‌کنه که در فرآیند خرید یا ساختن یک محصول شریک هست، احساس تعلق بیشتری به اون پیدا می‌کنه و این باعث میشه که بیشتر حاضر باشه برای خریدش پول بده. حالا سوال اینجاست که چطور می‌تونیم از این پدیده استفاده کنیم تا فروش‌مون بیشتر بشه؟

اولین کاری که می‌تونیم بکنیم اینه که اجازه بدیم مشتری در بخشی از فرآیند طراحی یا ساخت محصول دخالت داشته باشه. مثلاً اگر شما یک فروشگاه آنلاین دارید، می‌تونید یک گزینه سفارشی‌ سازی برای محصولات‌تون بگذارید. مثلاً فرض کنید یه کفش به فروش می‌رسانید؛ اجازه بدید مشتری رنگ یا طرح دلخواه خودش رو برای کفش انتخاب کنه. این کار باعث میشه مشتری حس کنه که در طراحی محصول دخیل بوده و اون رو بیشتر دوست داره.

دومین روش اینه که می‌تونید به مشتری این حس رو بدید که با تلاش خودش چیزی با ارزش ساخته یا به دست آورده. برای مثال، در فروش محصولات پیچیده‌تر مثل مبلمان یا لوازم خانگی، می‌تونید گزینه مونتاژ محصول رو به مشتری پیشنهاد بدید و اون رو تشویق کنید که خودش دست به کار بشه و محصول رو بسازه. حالا اگر به این فرآیند، یک سری تشویق‌ها و پاداش‌های کوچک هم اضافه کنید، مثل تخفیف‌های ویژه یا هدیه‌های کوچک، احتمال خرید مشتری خیلی بیشتر میشه.

روش دیگه‌ای که می‌تونید از اثر ایکیا استفاده کنید اینه که اجازه بدید مشتریان تجربه‌ای مشابه ساختن یا مشارکت داشته باشن. مثلاً در خدمات و محصولات دیجیتال، می‌تونید ابزارهای طراحی یا سفارشی‌ سازی بگذارید که مشتریان بتونن اون‌ها رو شخصی‌ سازی کنن. این به مشتری حس می‌ده که در خلق محصول دخالت داشته و ارزش بیشتری براش قائل میشه.

اینکه مشتری رو در فرآیند خرید یا تولید دخالت بدید باعث میشه که ارتباط بیشتری با برند شما برقرار کنه. وقتی مشتری خودش چیزی می‌سازه یا در فرآیند تولید اون مشارکت داره، این اثر اون رو به خرید بیشتر و وفاداری بیشتر به برند ترغیب می‌کنه. در واقع، به نوعی مشتری رو شریک می‌کنید و این باعث میشه حس مالکیت پیدا کنه.

در نهایت، برای اینکه این روش‌ها بیشتر جواب بده، باید مشتریان رو از طریق مشاوره فروش به خوبی راهنمایی کنید و اطمینان بدید که انتخاب‌هایی که دارند واقعاً بهترین نتیجه رو برایشون به همراه خواهد داشت. این حس اعتماد می‌تونه کمک کنه تا از اثر ایکیا به شکل بهتری بهره‌برداری کنید.

تأثیر سوگیری‌های شناختی در تیم‌های کاری

تأثیر سوگیری‌های شناختی در تیم‌های کاری

اثر ایکیا به طور کلی به این صورت کار می‌کنه که وقتی شما خودتون دست به کار می‌شید و چیزی رو می‌سازید، به طور ناخودآگاه به اون چیز بیشتر علاقه پیدا می‌کنید. این حس خوب و تمایل به چیزی که خودتون ساختید، خیلی وقت‌ها باعث می‌شه شما حتی بیشتر از اون چیزی که ارزش واقعی داره برایش هزینه کنید. اما مثل هر پدیده‌ای، اثر ایکیا هم جنبه‌های منفی خودش رو داره که اگه بهش دقت نکنیم، می‌تونه باعث مشکلاتی بشه.

اولین مشکل ممکن اینه که ممکنه فرد نتونه چیزی رو که ساخته به درستی و بهینه تحویل بده. مثلا ممکنه کیفیت کار نهایی پایین بیاد، چون کسی که پروژه رو انجام می‌ده، ممکنه مهارت کافی نداشته باشه یا زمان زیادی براش گذاشته نشده باشه. این باعث می‌شه نتیجه‌ای که به دست میاد، همونطور که خودش حس داره با ارزش‌تره، ممکنه برای بقیه رضایت‌ بخش نباشه.

دومین نکته منفی اینه که این حس تعلق و مالکیت همیشه هم مثبت نیست. مثلاً وقتی فردی خودش در ساختن چیزی مشارکت می‌کنه، ممکنه احساس کنه هیچ کسی نمی‌تونه کارش رو به درستی نقد کنه یا بهبود بده. این نوع احساس باعث می‌شه افرادی که در تیم‌ها یا سازمان‌ها دارن کار می‌کنن، از بازخوردهای مفید و سازنده دور بشن و در نهایت کارها خیلی بهتر از اون چیزی که باید باشه، پیش نره.

چطور می‌شه این جنبه‌های منفی اثر ایکیا رو کنترل کرد؟ اول از همه باید به کیفیت و هدف پروژه توجه ویژه داشت. یعنی حتی اگه از کارمندان خواسته می‌شه که در ساخت یا خلق چیزی مشارکت کنن، باید منابع و ابزارهای لازم رو برای کیفیت بیشتر فراهم کنیم. دومین نکته اینه که باید در محیط کار فضایی فراهم کرد که افراد بتونن به راحتی از بازخوردهای دیگران استفاده کنن و خودشون رو به بهبود مستمر عادت بدن. اینطوری اونا می‌تونن احساس کنن که هنوز هم می‌تونن بهتر بشن، بدون اینکه درگیر سوگیری‌های شناختی و غرور شخصی بشن.

در نهایت، برای جلوگیری از اثرات منفی این پدیده باید به توازن توجه داشت. یعنی هم باید در محیط کار فضایی فراهم کنیم که افراد مشارکت داشته باشن و حس خوبی از انجام کار داشته باشن، ولی همزمان باید به کیفیت کار و نیاز به بازخوردهای سازنده احترام بذاریم. این توازن می‌تونه کمک کنه که از مزایای اثر ایکیا بهره‌ برداری بشه، بدون اینکه مشکلاتش در محیط کاری به وجود بیاد.

کلام آخر
اثر ایکیا یکی از پدیده‌های جالب روانشناسی است که نشان می‌دهد وقتی افراد در ساختن یا ایجاد چیزی مشارکت می‌کنند، به طور ناخودآگاه به آن چیز تعلق خاطر بیشتری پیدا می‌کنند و حتی بیشتر از ارزش واقعی آن به آن علاقه‌مند می‌شوند. این پدیده می‌تواند در محیط کار و تجارت هم کاربرد زیادی داشته باشد، اما باید مراقب جنبه‌های منفی آن هم بود. از این رو، ایجاد یک فضای مناسب برای مشارکت کارکنان و توازن میان کیفیت و احساس تعلق می‌تواند از اثرات منفی این پدیده جلوگیری کرده و باعث بهره‌وری بیشتر شود.

5/5 - (1 امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

میتونی این سبک محتوا رو داخل ایمیلت دریافت کنی
مام از هرزنامه بدمون میاد پس ایمیلی نمیفرستیم که خودمونم دوست نداریم